11 Flashcards
Approximate (تقریبی / تخمین زدن)
نزدیک به مقدار یا عدد واقعی.
تخمین زدن یا حدس زدن.
Proximity (مجاورت / نزدیکی)
نزدیکی فیزیکی یا زمانی.
Perceive (درک کردن / حس کردن)
فهمیدن یا تشخیص چیزی از طریق حواس.
Perception (ادراک / برداشت)
فرآیند درک یا تفسیر اطلاعات حسی.
Recognize (شناسایی کردن / تشخیص دادن)
تشخیص چیزی یا کسی که قبلاً دیدهاید.
Recognition (تشخیص / شناسایی)
عمل تشخیص یا قدردانی.
Cognitive (شناختی)
مربوط به فرآیندهای ذهنی مانند تفکر، یادگیری و حافظه.
Distinguish (تمایز قائل شدن)
تشخیص تفاوت بین دو چیز.
Discern (تشخیص دادن / درک کردن)
دیدن یا فهمیدن چیزی با دقت.
Delineate (ترسیم کردن / توصیف دقیق)
توصیف یا ترسیم چیزی به طور دقیق.
Stipulate (شرط گذاشتن / تعیین کردن)
تعیین شرایط یا قوانین خاص.
Ascribe (منسوب کردن / نسبت دادن)
نسبت دادن چیزی به شخص یا چیزی.
Badge (نشان / مدال)
علامتی که نشاندهنده عضویت یا دستاورد است.
Proportion (نسبت / تناسب)
رابطه بین بخشهای مختلف یک کل.
Portion (بخش / سهم)
قسمتی از یک کل.
Quota (سهمیه)
مقدار مشخصی که به هر شخص یا گروه اختصاص داده میشود.
Allocate (تخصیص دادن)
اختصاص دادن منابع به افراد یا گروهها.
Allot (تخصیص دادن / تقسیم کردن)
تقسیم چیزی به بخشهای کوچکتر.
Designate (تعیین کردن / نامگذاری کردن)
انتخاب یا نامگذاری شخص یا چیزی برای هدفی خاص.
Recline (تکیه دادن / دراز کشیدن)
قرار گرفتن در حالت استراحت یا خواب.
Priority (اولویت)
چیزی که اهمیت بیشتری دارد و باید زودتر انجام شود.
Abstain (خودداری کردن)
تصمیم به عدم انجام کاری.
Elude (فرار کردن / گریختن)
اجتناب از چیزی یا کسی بهطور ماهرانه.
Elusive (گریزان / دستنیافتنی)
چیزی که بهسختی میتوان آن را فهمید یا به دست آورد.
Presume (فرض کردن)
پذیرفتن چیزی به عنوان واقعیت بدون اثبات.
Assume (فرض کردن / به عهده گرفتن)
پذیرفتن چیزی به عنوان واقعیت یا مسئولیت.
Assumption (فرضیه / پیشفرض)
چیزی که بدون اثبات پذیرفته میشود.
Premise (مقدمه / فرضیه)
ایدهای که استدلال بر اساس آن ساخته میشود.
Schedule (برنامهریزی / زمانبندی)
برنامهای برای انجام کارها در زمانهای مشخص.
Agenda (دستور کار)
لیستی از موضوعات برای بحث یا انجام.
Emanate (ساطع شدن / نشأت گرفتن)
بیرون آمدن یا نشأت گرفتن از چیزی.
Arbitrary (دلخواه / خودسرانه)
بدون دلیل منطقی یا سیستم مشخص.
Convey (انتقال دادن / بیان کردن)
رساندن پیام یا اطلاعات.
Tend (تمایل داشتن / مراقبت کردن)
تمایل به انجام کاری یا مراقبت از چیزی.
Adjust (تنظیم کردن / تطبیق دادن)
تغییر چیزی برای بهتر شدن یا سازگاری.
Versatility (چندکاره بودن / انعطافپذیری)
توانایی انجام کارهای مختلف.
Compatible (سازگار)
توانایی کارکردن یا وجود داشتن با هم بدون مشکل.
Congruous (هماهنگ / سازگار)
متناسب یا سازگار با چیزی.
Deem (تلقی کردن / در نظر گرفتن)
در نظر گرفتن چیزی به گونهای خاص.
Ponder (تفکر کردن / تأمل کردن)
فکر کردن عمیق به چیزی.
Oversight (نظارت / سهلانگاری)
نظارت بر چیزی یا اشتباه ناشی از بیدقتی.
Reckless (بیپروا / بیاحتیاط)
بدون توجه به خطرات یا عواقب.
Inadvertent (غیرعمدی / ناخواسته)
اتفاقی که بدون قصد رخ میدهد.
Spontaneous (خودجوش / بدون برنامهریزی)
اتفاقی که بدون برنامهریزی قبلی رخ میدهد.
Impulsive (تکاندهنده / بدون تفکر)
عمل کردن بدون فکر قبلی.
Inclination (تمایل / گرایش)
تمایل به انجام کاری.
Orientate (جهتدهی / تطبیق دادن)
تنظیم یا تطبیق با شرایط جدید.
Disposition (خصلت / تمایل)
ویژگیهای شخصیتی یا تمایل به انجام کاری.
Propensity (تمایل / گرایش)
تمایل طبیعی به انجام کاری.
Impact (تأثیر / برخورد)
اثر قوی یا برخورد فیزیکی.
Bearing (رفتار / تأثیر)
نحوه رفتار یا تأثیر چیزی.
Impress (تحت تأثیر قرار دادن)
ایجاد تأثیر قوی روی کسی.
Sentiment (احساس / عاطفه)
احساس یا نظر شخصی.
Profound (عمیق)
بسیار شدید یا معنادار.
Sensation (حس / احساس)
احساس فیزیکی یا هیجان.
Constitution (قانون اساسی / ساختار)
قانون اساسی یک کشور یا ساختار چیزی.
Constitute (تشکیل دادن / تشکیل شدن)
تشکیل دادن یا بخشی از چیزی بودن.
Constituent (عنصر تشکیلدهنده / رأیدهنده)
بخشی از یک کل یا فردی که رأی میدهد.
Regulation (مقررات)
قوانین یا دستورات رسمی.
Statute (قانون / مصوبه)
قانون نوشتهشده توسط دولت.
Enact (تصویب کردن / اجرا کردن)
تبدیل ایده به قانون یا اجرای آن.
Address (خطاب کردن / رسیدگی کردن)
صحبت کردن با کسی یا رسیدگی به مسئلهای.
Remedy (درمان / راهحل)
راهحل برای حل مشکل یا درمان بیماری.
Manipulate (دستکاری کردن)
کنترل یا تغییر چیزی بهطور ماهرانه.
Discrimination (تبعیض / تشخیص)
رفتار ناعادلانه با گروههای خاص یا تشخیص تفاوتها.
Prejudice (پیشداوری / تعصب)
نظر منفی بدون دلیل منطقی.
Partial (جزئی / جانبدارانه)
ناقص یا طرفدارانه.
Impartially (بیطرفانه)
بدون جانبداری.
Neutral (خنثی / بیطرف)
بدون طرفداری یا تأثیر.
Coarse (زبر / خشن)
دارای سطح ناصاف یا رفتار بیادبانه.
Prompt (سریع / فوری)
بدون تأخیر یا تشویق به انجام کاری.
Restrict (محدود کردن)
کاهش آزادی یا مقدار چیزی.
Hinder (مانع شدن)
ایجاد مشکل برای پیشرفت چیزی.
Hindrance (مانع)
چیزی که مانع پیشرفت میشود.
Abstract (انتزاعی / خلاصه)
غیرملموس یا خلاصهای از یک متن.
Prohibition (ممنوعیت)
قانونی که چیزی را ممنوع میکند.
Constrain (محدود کردن / وادار کردن)
محدود کردن یا وادار کردن به انجام کاری.
Obstacle (مانع)
چیزی که جلوی پیشرفت را میگیرد.
Preclude (جلوگیری کردن)
جلوگیری از وقوع چیزی.
Impede (مانع شدن)
کند کردن یا جلوگیری از پیشرفت.
Deterrence (بازدارندگی)
استفاده از تهدید برای جلوگیری از انجام کاری.
Deter (بازداشتن)
جلوگیری از انجام کاری با ایجاد ترس.
Frontier (مرز / حد)
مرز بین دو کشور یا محدودهی ناشناخته.
Bound (مرز / محدود کردن)
محدوده یا محدود کردن چیزی.
Demarcate (مرزبندی کردن)
تعیین مرز یا محدوده.
Submission (تسلیم / ارسال)
تسلیم شدن یا ارسال چیزی.
Surrender (تسلیم شدن)
دست کشیدن از مقاومت.
Capitulate (تسلیم شدن)
تسلیم شدن به دشمن یا شرایط.
Confess (اعتراف کردن)
پذیرفتن انجام کاری اشتباه.
Confirm (تأیید کردن)
تأیید صحت چیزی.
Plausible (معقول / باورپذیر)
چیزی که منطقی یا قابل قبول به نظر میرسد.
Receptive (گیرا / پذیرا)
تمایل به پذیرش ایدهها یا احساسات جدید.
Authority (مرجع / اختیار)
قدرت یا نهاد رسمی.
Authorize (مجوز دادن)
دادن اجازه رسمی برای انجام کاری.
Authoritative (معتبر / مقتدر)
دارای قدرت یا اعتبار رسمی.
Entity (موجودیت / نهاد)
چیزی که بهطور مستقل وجود دارد.
Command (دستور / فرماندهی)
دستور دادن یا کنترل کردن.
Autonomy (خودمختاری)
توانایی حکومت یا تصمیمگیری مستقل.
Autonomous (خودمختار)
قادر به حکومت یا تصمیمگیری مستقل.
Entitlement (حق / امتیاز)
حق قانونی برای دریافت چیزی.
Maverick (شخص مستقل / غیرمتعارف)
شخصی که از قواعد معمول پیروی نمیکند.
Sustain (حفظ کردن / تحمل کردن)
ادامه دادن یا تحمل کردن چیزی.
Maintain (حفظ کردن / نگهداری کردن)
حفظ یا نگهداری چیزی در شرایط خوب.
Maintenance (نگهداری)
عمل حفظ یا نگهداری چیزی.
Retain (نگه داشتن)
حفظ یا نگهداشتن چیزی.
Withstand (مقاومت کردن)
تحمل کردن یا مقاومت در برابر چیزی.
Resist (مقاومت کردن)
مخالفت یا مقاومت در برابر چیزی.
Bear (تحمل کردن / حمل کردن)
تحمل کردن یا حمل چیزی.
Preserve (حفظ کردن / نگهداری کردن)
محافظت از چیزی برای آینده.
Suffer (رنج بردن)
تجربه درد یا ناراحتی.
Immunity (مصونیت)
مقاومت در برابر بیماری یا مجازات.
Conservation (حفاظت / صرفهجویی)
محافظت از منابع طبیعی یا انرژی.
Salvage (نجات دادن / بازیابی)
نجات یا بازیابی چیزی از آسیب.
Accuse (اتهام زدن)
متهم کردن شخصی به انجام کاری اشتباه یا غیرقانونی.
Convict (محکوم کردن / محکوم)
(فعل) محکوم کردن شخصی به خاطر جرم.
(اسم) شخصی که به جرمی محکوم شده است.
Conviction (محکومیت / اعتقاد راسخ)
(حقوقی) حکم محکومیت به خاطر جرم.
(عمومی) اعتقاد محکم به چیزی.
Condemn (محکوم کردن / تقبیح کردن)
محکوم کردن شخصی به مجازات.
تقبیح یا انتقاد از چیزی.
محکوم کردن (Condemn)
محکوم کردن شخصی به مجازات.
تقبیح یا انتقاد شدید از چیزی.
محکومیت (Conviction)
حکم محکومیت به خاطر جرم.
اعتقاد محکم به چیزی.
سرزنش کردن (Blame)
مسئول دانستن شخصی برای چیزی اشتباه.
حمایت کردن (Advocate)
حمایت یا دفاع از چیزی یا کسی.
وکیل یا مدافع.
دادگاه (Court)
محل رسیدگی به دعاوی قضایی.
دربار پادشاه یا ملکه.
فرمان (Decree)
دستور رسمی صادر شده توسط مقامات.
مرتکب شدن (Commit)
انجام دادن کاری (مثلاً جرم).
متعهد شدن به انجام کاری.
تعهد (Commitment)
تعهد یا مسئولیتی که شخص میپذیرد.
مقصر (Guilty)
شخصی که مرتکب جرم یا اشتباه شده است.
قاتل (Murderer)
شخصی که مرتکب قتل شده است.
بدخواه (Malicious)
داشتن نیت بد یا قصد آسیب رساندن.
مشروع (Legitimate)
چیزی که بر اساس قانون یا اخلاق پذیرفته شده است.
حبس (Imprisonment)
مجازات نگهداشتن شخص در زندان.
محدود کردن (Confine)
محدود کردن شخص به یک مکان یا شرایط خاص.