11 Flashcards

1
Q

Approximate (تقریبی / تخمین زدن)

A

نزدیک به مقدار یا عدد واقعی.

تخمین زدن یا حدس زدن.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Proximity (مجاورت / نزدیکی)

A

نزدیکی فیزیکی یا زمانی.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Perceive (درک کردن / حس کردن)

A

فهمیدن یا تشخیص چیزی از طریق حواس.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Perception (ادراک / برداشت)

A

فرآیند درک یا تفسیر اطلاعات حسی.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

Recognize (شناسایی کردن / تشخیص دادن)

A

تشخیص چیزی یا کسی که قبلاً دیده‌اید.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

Recognition (تشخیص / شناسایی)

A

عمل تشخیص یا قدردانی.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

Cognitive (شناختی)

A

مربوط به فرآیندهای ذهنی مانند تفکر، یادگیری و حافظه.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Distinguish (تمایز قائل شدن)

A

تشخیص تفاوت بین دو چیز.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Discern (تشخیص دادن / درک کردن)

A

دیدن یا فهمیدن چیزی با دقت.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

Delineate (ترسیم کردن / توصیف دقیق)

A

توصیف یا ترسیم چیزی به طور دقیق.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Stipulate (شرط گذاشتن / تعیین کردن)

A

تعیین شرایط یا قوانین خاص.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Ascribe (منسوب کردن / نسبت دادن)

A

نسبت دادن چیزی به شخص یا چیزی.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Badge (نشان / مدال)

A

علامتی که نشان‌دهنده عضویت یا دستاورد است.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Proportion (نسبت / تناسب)

A

رابطه بین بخش‌های مختلف یک کل.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

Portion (بخش / سهم)

A

قسمتی از یک کل.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

Quota (سهمیه)

A

مقدار مشخصی که به هر شخص یا گروه اختصاص داده می‌شود.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

Allocate (تخصیص دادن)

A

اختصاص دادن منابع به افراد یا گروه‌ها.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

Allot (تخصیص دادن / تقسیم کردن)

A

تقسیم چیزی به بخش‌های کوچک‌تر.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

Designate (تعیین کردن / نام‌گذاری کردن)

A

انتخاب یا نام‌گذاری شخص یا چیزی برای هدفی خاص.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

Recline (تکیه دادن / دراز کشیدن)

A

قرار گرفتن در حالت استراحت یا خواب.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

Priority (اولویت)

A

چیزی که اهمیت بیشتری دارد و باید زودتر انجام شود.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

Abstain (خودداری کردن)

A

تصمیم به عدم انجام کاری.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

Elude (فرار کردن / گریختن)

A

اجتناب از چیزی یا کسی به‌طور ماهرانه.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

Elusive (گریزان / دست‌نیافتنی)

A

چیزی که به‌سختی می‌توان آن را فهمید یا به دست آورد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
Q

Presume (فرض کردن)

A

پذیرفتن چیزی به عنوان واقعیت بدون اثبات.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
26
Q

Assume (فرض کردن / به عهده گرفتن)

A

پذیرفتن چیزی به عنوان واقعیت یا مسئولیت.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
27
Q

Assumption (فرضیه / پیش‌فرض)

A

چیزی که بدون اثبات پذیرفته می‌شود.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
28
Q

Premise (مقدمه / فرضیه)

A

ایده‌ای که استدلال بر اساس آن ساخته می‌شود.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
29
Q

Schedule (برنامه‌ریزی / زمان‌بندی)

A

برنامه‌ای برای انجام کارها در زمان‌های مشخص.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
30
Q

Agenda (دستور کار)

A

لیستی از موضوعات برای بحث یا انجام.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
31
Q

Emanate (ساطع شدن / نشأت گرفتن)

A

بیرون آمدن یا نشأت گرفتن از چیزی.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
32
Q

Arbitrary (دلخواه / خودسرانه)

A

بدون دلیل منطقی یا سیستم مشخص.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
33
Q

Convey (انتقال دادن / بیان کردن)

A

رساندن پیام یا اطلاعات.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
34
Q

Tend (تمایل داشتن / مراقبت کردن)

A

تمایل به انجام کاری یا مراقبت از چیزی.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
35
Q

Adjust (تنظیم کردن / تطبیق دادن)

A

تغییر چیزی برای بهتر شدن یا سازگاری.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
36
Q

Versatility (چندکاره بودن / انعطاف‌پذیری)

A

توانایی انجام کارهای مختلف.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
37
Q

Compatible (سازگار)

A

توانایی کارکردن یا وجود داشتن با هم بدون مشکل.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
38
Q

Congruous (هماهنگ / سازگار)

A

متناسب یا سازگار با چیزی.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
39
Q

Deem (تلقی کردن / در نظر گرفتن)

A

در نظر گرفتن چیزی به گونه‌ای خاص.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
40
Q

Ponder (تفکر کردن / تأمل کردن)

A

فکر کردن عمیق به چیزی.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
41
Q

Oversight (نظارت / سهل‌انگاری)

A

نظارت بر چیزی یا اشتباه ناشی از بی‌دقتی.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
42
Q

Reckless (بی‌پروا / بی‌احتیاط)

A

بدون توجه به خطرات یا عواقب.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
43
Q

Inadvertent (غیرعمدی / ناخواسته)

A

اتفاقی که بدون قصد رخ می‌دهد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
44
Q

Spontaneous (خودجوش / بدون برنامه‌ریزی)

A

اتفاقی که بدون برنامه‌ریزی قبلی رخ می‌دهد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
45
Q

Impulsive (تکان‌دهنده / بدون تفکر)

A

عمل کردن بدون فکر قبلی.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
46
Q

Inclination (تمایل / گرایش)

A

تمایل به انجام کاری.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
47
Q

Orientate (جهت‌دهی / تطبیق دادن)

A

تنظیم یا تطبیق با شرایط جدید.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
48
Q

Disposition (خصلت / تمایل)

A

ویژگی‌های شخصیتی یا تمایل به انجام کاری.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
49
Q

Propensity (تمایل / گرایش)

A

تمایل طبیعی به انجام کاری.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
50
Q

Impact (تأثیر / برخورد)

A

اثر قوی یا برخورد فیزیکی.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
51
Q

Bearing (رفتار / تأثیر)

A

نحوه رفتار یا تأثیر چیزی.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
52
Q

Impress (تحت تأثیر قرار دادن)

A

ایجاد تأثیر قوی روی کسی.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
53
Q

Sentiment (احساس / عاطفه)

A

احساس یا نظر شخصی.

54
Q

Profound (عمیق)

A

بسیار شدید یا معنادار.

55
Q

Sensation (حس / احساس)

A

احساس فیزیکی یا هیجان.

56
Q

Constitution (قانون اساسی / ساختار)

A

قانون اساسی یک کشور یا ساختار چیزی.

57
Q

Constitute (تشکیل دادن / تشکیل شدن)

A

تشکیل دادن یا بخشی از چیزی بودن.

58
Q

Constituent (عنصر تشکیل‌دهنده / رأی‌دهنده)

A

بخشی از یک کل یا فردی که رأی می‌دهد.

59
Q

Regulation (مقررات)

A

قوانین یا دستورات رسمی.

60
Q

Statute (قانون / مصوبه)

A

قانون نوشته‌شده توسط دولت.

61
Q

Enact (تصویب کردن / اجرا کردن)

A

تبدیل ایده به قانون یا اجرای آن.

62
Q

Address (خطاب کردن / رسیدگی کردن)

A

صحبت کردن با کسی یا رسیدگی به مسئله‌ای.

63
Q

Remedy (درمان / راه‌حل)

A

راه‌حل برای حل مشکل یا درمان بیماری.

64
Q

Manipulate (دستکاری کردن)

A

کنترل یا تغییر چیزی به‌طور ماهرانه.

65
Q

Discrimination (تبعیض / تشخیص)

A

رفتار ناعادلانه با گروه‌های خاص یا تشخیص تفاوت‌ها.

66
Q

Prejudice (پیش‌داوری / تعصب)

A

نظر منفی بدون دلیل منطقی.

67
Q

Partial (جزئی / جانب‌دارانه)

A

ناقص یا طرفدارانه.

68
Q

Impartially (بی‌طرفانه)

A

بدون جانبداری.

69
Q

Neutral (خنثی / بی‌طرف)

A

بدون طرف‌داری یا تأثیر.

70
Q

Coarse (زبر / خشن)

A

دارای سطح ناصاف یا رفتار بی‌ادبانه.

71
Q

Prompt (سریع / فوری)

A

بدون تأخیر یا تشویق به انجام کاری.

72
Q

Restrict (محدود کردن)

A

کاهش آزادی یا مقدار چیزی.

73
Q

Hinder (مانع شدن)

A

ایجاد مشکل برای پیشرفت چیزی.

74
Q

Hindrance (مانع)

A

چیزی که مانع پیشرفت می‌شود.

75
Q

Abstract (انتزاعی / خلاصه)

A

غیرملموس یا خلاصه‌ای از یک متن.

76
Q

Prohibition (ممنوعیت)

A

قانونی که چیزی را ممنوع می‌کند.

77
Q

Constrain (محدود کردن / وادار کردن)

A

محدود کردن یا وادار کردن به انجام کاری.

78
Q

Obstacle (مانع)

A

چیزی که جلوی پیشرفت را می‌گیرد.

79
Q

Preclude (جلوگیری کردن)

A

جلوگیری از وقوع چیزی.

80
Q

Impede (مانع شدن)

A

کند کردن یا جلوگیری از پیشرفت.

81
Q

Deterrence (بازدارندگی)

A

استفاده از تهدید برای جلوگیری از انجام کاری.

82
Q

Deter (بازداشتن)

A

جلوگیری از انجام کاری با ایجاد ترس.

83
Q

Frontier (مرز / حد)

A

مرز بین دو کشور یا محدوده‌ی ناشناخته.

84
Q

Bound (مرز / محدود کردن)

A

محدوده یا محدود کردن چیزی.

85
Q

Demarcate (مرزبندی کردن)

A

تعیین مرز یا محدوده.

86
Q

Submission (تسلیم / ارسال)

A

تسلیم شدن یا ارسال چیزی.

87
Q

Surrender (تسلیم شدن)

A

دست کشیدن از مقاومت.

88
Q

Capitulate (تسلیم شدن)

A

تسلیم شدن به دشمن یا شرایط.

89
Q

Confess (اعتراف کردن)

A

پذیرفتن انجام کاری اشتباه.

90
Q

Confirm (تأیید کردن)

A

تأیید صحت چیزی.

91
Q

Plausible (معقول / باورپذیر)

A

چیزی که منطقی یا قابل قبول به نظر می‌رسد.

92
Q

Receptive (گیرا / پذیرا)

A

تمایل به پذیرش ایده‌ها یا احساسات جدید.

93
Q

Authority (مرجع / اختیار)

A

قدرت یا نهاد رسمی.

94
Q

Authorize (مجوز دادن)

A

دادن اجازه رسمی برای انجام کاری.

95
Q

Authoritative (معتبر / مقتدر)

A

دارای قدرت یا اعتبار رسمی.

96
Q

Entity (موجودیت / نهاد)

A

چیزی که به‌طور مستقل وجود دارد.

97
Q

Command (دستور / فرماندهی)

A

دستور دادن یا کنترل کردن.

98
Q

Autonomy (خودمختاری)

A

توانایی حکومت یا تصمیم‌گیری مستقل.

99
Q

Autonomous (خودمختار)

A

قادر به حکومت یا تصمیم‌گیری مستقل.

100
Q

Entitlement (حق / امتیاز)

A

حق قانونی برای دریافت چیزی.

101
Q

Maverick (شخص مستقل / غیرمتعارف)

A

شخصی که از قواعد معمول پیروی نمی‌کند.

102
Q

Sustain (حفظ کردن / تحمل کردن)

A

ادامه دادن یا تحمل کردن چیزی.

103
Q

Maintain (حفظ کردن / نگهداری کردن)

A

حفظ یا نگهداری چیزی در شرایط خوب.

104
Q

Maintenance (نگهداری)

A

عمل حفظ یا نگهداری چیزی.

105
Q

Retain (نگه داشتن)

A

حفظ یا نگه‌داشتن چیزی.

106
Q

Withstand (مقاومت کردن)

A

تحمل کردن یا مقاومت در برابر چیزی.

107
Q

Resist (مقاومت کردن)

A

مخالفت یا مقاومت در برابر چیزی.

108
Q

Bear (تحمل کردن / حمل کردن)

A

تحمل کردن یا حمل چیزی.

109
Q

Preserve (حفظ کردن / نگهداری کردن)

A

محافظت از چیزی برای آینده.

110
Q

Suffer (رنج بردن)

A

تجربه درد یا ناراحتی.

111
Q

Immunity (مصونیت)

A

مقاومت در برابر بیماری یا مجازات.

112
Q

Conservation (حفاظت / صرفه‌جویی)

A

محافظت از منابع طبیعی یا انرژی.

113
Q

Salvage (نجات دادن / بازیابی)

A

نجات یا بازیابی چیزی از آسیب.

114
Q

Accuse (اتهام زدن)

A

متهم کردن شخصی به انجام کاری اشتباه یا غیرقانونی.

115
Q

Convict (محکوم کردن / محکوم)

A

(فعل) محکوم کردن شخصی به خاطر جرم.

(اسم) شخصی که به جرمی محکوم شده است.

116
Q

Conviction (محکومیت / اعتقاد راسخ)

A

(حقوقی) حکم محکومیت به خاطر جرم.

(عمومی) اعتقاد محکم به چیزی.

117
Q

Condemn (محکوم کردن / تقبیح کردن)

A

محکوم کردن شخصی به مجازات.

تقبیح یا انتقاد از چیزی.

118
Q

محکوم کردن (Condemn)

A

محکوم کردن شخصی به مجازات.

تقبیح یا انتقاد شدید از چیزی.

119
Q

محکومیت (Conviction)

A

حکم محکومیت به خاطر جرم.

اعتقاد محکم به چیزی.

120
Q

سرزنش کردن (Blame)

A

مسئول دانستن شخصی برای چیزی اشتباه.

121
Q

حمایت کردن (Advocate)

A

حمایت یا دفاع از چیزی یا کسی.

وکیل یا مدافع.

122
Q

دادگاه (Court)

A

محل رسیدگی به دعاوی قضایی.

دربار پادشاه یا ملکه.

123
Q

فرمان (Decree)

A

دستور رسمی صادر شده توسط مقامات.

124
Q

مرتکب شدن (Commit)

A

انجام دادن کاری (مثلاً جرم).

متعهد شدن به انجام کاری.

125
Q

تعهد (Commitment)

A

تعهد یا مسئولیتی که شخص می‌پذیرد.

126
Q

مقصر (Guilty)

A

شخصی که مرتکب جرم یا اشتباه شده است.

127
Q

قاتل (Murderer)

A

شخصی که مرتکب قتل شده است.

128
Q

بدخواه (Malicious)

A

داشتن نیت بد یا قصد آسیب رساندن.

129
Q

مشروع (Legitimate)

A

چیزی که بر اساس قانون یا اخلاق پذیرفته شده است.

130
Q

حبس (Imprisonment)

A

مجازات نگه‌داشتن شخص در زندان.

131
Q

محدود کردن (Confine)

A

محدود کردن شخص به یک مکان یا شرایط خاص.