1 Flashcards
همه چيز به والدين خلاصه ميشه
It all boils down to the parents
آشنایی کودک با زبان انگلیسی به او اجازه داد تا در سنین پایین یاد بگیرد
The child’s exposure to English allowed him to learn at a young age
هوس ميوه تازه كردم
I’ve been craving fresh fruit
من بد غذا هستم، بنابراین برای امتحان کردن غذاهای جدید مشکل دارم
I’m kind of picky eater so I have trouble trying new foods
برخورد خودرو باعث انفجاری مهیب شد
The car collision caused a massive explosion
تا زمانی که بازنگری کامل نشده است، عجولانه تصمیم نگیریم
until the revision is complete let’s not make a hasty decision
او خودش را فداي كارش كرده است
she is dedicated to her job
كفش جلو گرد تخت
كفش جلو تيز پاشنه بلند
Round-toe flat
Pointed-toe high heels
سوزاندن شمع باعث ایجاد احساس آرامش می شود
Burning candles creates a feeling of cosiness
دانمارک زمستان های سردی دارد، بنابراین ایجاد گرما در خانه ضروری است
Denmark has cold winters so creating warmth at home is essential
چهار روز ديگه تولد پدره
dad‘s birthday is coming up in four days
هر پيشنهادي كه ميدم مخالفت ميكني
Every suggestion I make you tear to pieces
مخالفت با ايده هاي من كمكي نميكنه
It’s not helpful to just shoot down my ideas
خوش بینیت اعصابم را به هم می زند
Your optimism is beginning to get on my nerves
آیا می توانید یک اسکناس پنج پوندی به من قرض دهید؟
نه من هم ندارم
Can you lend me a five pound bill?
No I’m broke too
تحقیقات پلیس هیچ مدرک جدیدی پیدا نکرده است
The police investigation hasn’t turned up any new evidence.
من در کودکی یک کتاب خوان واقعی بودم
I was a real bookworm when I was a child
کاش اینطوری به من هجوم نمی آوردی
I wish you wouldn’t sneak up on me like that!
بیا يه نگاهي به مغازه ها کنیم
Let’s look round the shops.
تا زمانی که به اینجا رسیدم، هیچ ايده اي نداشتم که قرار است به او چه بگویم
Until I arrived here, I hadn’t got a clue what I was going to say to her.
اعضای کلیسا اعتقاد به زندگی ابدی پس از مرگ دارند
Church members express a belief in eternal life after death.
امشب با تو تماس خواهم گرفت
I’ll call you up this evening
ما مجبوريم ملاقات رو كنسل كنيم
We have to call off the meeting
اجراي او براي من تاثير گذار بود
Her performance knocked my socks off
او مدتها پيش خاطرات دردناك دوران كودكي خود را سركوب كرده بود
He had long ago repressed the painful memories of his childhood
او از نظر ظاهري ارام بود اما از درونبسيار عصباني بود
He remained outwardly calm but inside he was very angry
ديشب اتفاق عجيبي افتاد
A really weird thing happened last night
اگر مقداري اب بنوشيد قورت دادن قرص اسان تر ميشه
If you drink some water it will make the pills easier to swallow
سوآلو
شما بايد كمي راحت بگيريد
You need to lighten up a bit.
فقط پنج دقیقه دیر کرد! داری از کاه كوه ميسازي
She was only five minutes late! You’re making a mountain out of a molehill.
مشكل فرانك چيه؟
What’s eating frank today?
به راحتی می توان از بي مسؤوليتي كرد و شخص دیگری را به خاطر شکست خود سرزنش کرد
It’s easy to pass the buck and blame someone else for your failure.
داشبورت
glove compartment
این یک بازی دوستانه است - زنان در مقابل مردان
It’s a friendly game - the women versus the men.
پنجره های دو طرف اتاق منفجر شده بود
The windows on both sides of the room had imploded.
شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد سیگار به سلامت شما آسیب می زند.
There is overwhelming evidence that smoking damages your health.
اگر همه ما وارد میدان شویم، در کمترین زمان آن را به پایان خواهیم رساند
If we all pitch in, we’ll have it finished in no time.
من فردا مصاحبه دارم و از آن می ترسم
I’ve got an interview tomorrow and I’m dreading it.
من آدم درونگرا نیستم
I’m not an introverted person
هیچ کس یا هیچ چیز نمی تواند آرامش و سکوت مرا به هم بزند
No one or nothing can disturb my peace and quiet
این چیزها برای من منبع خوبی برای فرار هستند
These things are good sources Of escapism for me
وقتی در ترافیک گیر میکنید آرامش به چه معني است؟
What is mean to be a relaxing time when you get a stuck in traffic
من خیلی وقت گذاشتم براي پيدا كردن جای پارک
I have spent so much time looking for a parking space
همانطور که عرض کردم داستان های فیلم زنده تر و ملموس تر از خواندن همان داستان ها در کتاب هستند
As I put forward stories of movies are more alive and tangible than reading the same stories in books
یک نفر در اینجا به قتل رسیده است، هیچ کس خارج از ظن نیست
Someone was murdered here no one is above suspicion
ساسپِ شِن
کمی آرایش می تواند تاثير زيادي داشته باشه
A little bit of make up can go along way
استاد من با حمايتش به من اعتماد بنفس داد
My mentor gives me wings with his supports
من دارم سعی می کنم از دیوید تعريف كنم تا کمی اعتماد به نفس پیدا کند
I’m trying to talk David up so he gets some confidence
من قراه بهش پول قرض بدهم تا دوباره روی پای خود بیاید
I’m going to lend him money until he gets back on his feet
من واقعا متاسفم که در مورد ارتقاء شغلم بي خبر نگهت داشتم
I’m really sorry that I kept you in the dark about my promotion
او با حواس پرتي از مغازه بیرون رفت و خریدهایش را روی پیشخوان جا گذاشت
Through absence of mind he walked out of the shop and left his purchases on the counter
راستش را بخواهید، من خیلی احساس ضعف داشتم
To be honest I’ve been feeling quite low
چه اتفاقی در زندگی شما افتاده است
What’s been happening on your end
جدا از این همه چي مثل قبله
Apart from that it’s just same old same old
پرستار زود لو رفت كه يك شياده
The nurse was soon discovered to be an impostor.
ايمپاستر
من به حیوانات به خصوص سگ علاقه زیادی دارم
I have a affinity for animals particularly dogs
اَفِ نِدي
یک سگ را می توان دوست خوب و وفاداری دانست
a dog can be regarded as a good and loyal friend
امروزه انسانیت و صداقت به سختی بدست می آید
Nowadays humanity and honestly are hard to come by
یک دوست خوب می تواند خلأهای زندگی شما را پر کند
A good friend can fill the voids in your life
یک سگ می تواند جایگزین خوبی برای یک دوست باشد
A dog could be a good substitute for a friend
سابستيدود
سگ برای من منبع امنیت است
A dog is a source of safety to me
پخش موسیقی به من کمک می کند تعادل عاطفی خود را حفظ کنم
Playing music helps me maintain my emotional balance
گاهی لازم است از واقعیت های تلخ و سخت زندگی فاصله بگیرم
Sometimes I need to break away from grim and stark realities of life
گِِرم
استارك
با نقاشي من می توانم درونی ترین احساساتم را که به سادگی در قالب کلمات بیان نمی شوند، بیرونی کنم
By painting I can externalize my innernmost feelings that can’t be simply put in words
با نواختن موسیقی می توانم احساسات و عواطف خود را از طریق نت ها و هارمونی ها تخلیه کنم
By playing music I can vent my feelings and emotions through notes and harmonies
کتابی که عمیقاً مرا تحت تأثیر قرار داد یک کتاب خودیاری به نام …بود
The book that touch me profoundly was a self-help book named X
من کاملاً کنجکاو شده بودم
I was absolutely intrigued
کتاب چشمانم را به پتانسیل های نامحدود انسان باز کرد
Book opened my eyes to human being’s unbَoُunded potentials
هیچ محدودیتی برای آنچه انسان می تواند انجام دهد یا باشد وجود ندارد
There is no limit to what human can do or be
ان مي ماند يك یادآور از ايام خوب گذشته
It reminds a reminiscent of the halcyon days
رِمِنِسنت
هِلسين
من برای سالم ماندن کارهای زیادی انجام می دهم
I do a handful of things to stay healthy
من برای سوزاندن کالری و حفظ تناسب اندام ورزش می کنم
I do exercise to burn up calories and keep fit
سعی می کنم از نوشیدنی های الکلی و غذاهای آماده پرهیز کنم و سعی می کنم مصرف غذاهای چرب را کاهش دهم
I try to abstain from alcoholic drinks and ready-made foods and try to cut down on Oily foods
آبستين
کتاب غیرقابل انکار بود و من به کسانی که مایل به انجام كار خلاقانه در زندگی خود هستند توصیه می کنم
The book was unputdownable and I recommend to those who are willing to break new ground in their lives
من وعده های غذایی خود را به بخش های کوچکی از غذا تقسيم کردم
I spread out my meals into a small portions of food
پُرشِن
من از موقعیتهای استرسزا دوری میکنم که آسیبهای سنگینی بر سلامت جسمی و هم روحی من وارد میکند
I steer clear of stressful situations which take a heavy toll on my both physical and mental health
اِستي اِر
ورزش کردن در صبح زود انرژی زيادي بمن ميده
I get a spurt of energy by working out early in the morning
اِسپِ اِرت
من احساس مثبتی دارم، بنابراین این احساس در اطراف من پخش می شود و تأثیر دومینویی در سایر بخش های زندگی من خواهد داشت
I feel positive so this feeling rَadiates around and will have a domino effect on other parts of my life
رَدي ايتس
دامينو
ورزش صبحگاهی باعث می شود شب ها زود بخوابم
morning exercise makes me go to bed early at night
به من کمک می کند مدیریت زمان بهتری داشته باشم
It helps me have a better time management
با انجام ورزش من به معنای واقعی کلمه در بطن كار هستم و به فعالیت های بدنی می پردازم
By playing sports I’m literally at the core of the action and I engage in physical activities
ليدرلي
هدف شما از بازديد چيه؟ براي تعطيلات
What’s the purpose of visit? on holiday
ماشين در راهه
Car’s on its way
من سبک مطالعه خودم را دارم و نمی توانم آن را با دوستانم مطابقت دهم
I have my own study style and I can’t match it to those of my friends
به راحتی با کوچکترین صدا تمرکزم را از دست می دهم و حواسم پرت می شود
I easily lose concentration at the slightest noise and I get distracted
ديستِ رَكت
من می توانم با سرعت خودم بر اساس برنامه ام هر زمان که حسشو داشتم مطالعه کنم
I can study at my own pace based on my schedule whenever I feel up to it
ارتباط حضوری به هیچ وجه نمیتواند با نظرات کتبی مقایسه شود
By no means can a face-to-face communication campare to written comments
معلمان از طریق ارتباط چهره به چهره می توانند بینش عمیق تری نسبت به عملکرد و نقاط ضعف دانش آموزان داشته باشن
Through face-to-face communication teachers can develop deeper insights into students’ performance and weaknesses
معلمان می توانند رویکردهای بهتری برای کمک به دانش آموزان در نظر بگيرن
Teachers can devise better approaches to help students
ديوايز
آپِ روچ
اگر دانش آموزی عقب است، یک معلم خوب می تواند به او کمک کند تا با کلاس پیش بیاید
If a student is lagging behind a good teacher can help him catch up with the class
برای من مشخص بود که او حقیقت را نمی گوید
It was evident to me that he was not telling the truth.
اِ وِدِنت
من تمام داستان را برای شما تعریف نمی کنم، اما به طور خلاصه…
I won’t tell you the whole story, but in a nutshell…
وقتی در محاصره دوستان و اعضای خانواده قرار می گیرم، ذهن من پرت می شود
My mind wanders when I am surrounded by friends and family members
واندِر
من نمی توانم فقط درس ها رو حفظ كنم من بايد نكات رو بفهمم
I can’t just memorize the lessons I must grasp the points
عادات مطالعه ای که من با آن راحت تر هستم بسیار کند اما يادگيريي بسیار موثر و پایدار است
The study habits that I’m most comfortable with is very slow but very steady effective learning
اِستِدي
برخی از نکات بلافاصله از ذهن من بین می برد
Some points immediately slip my mind
اِسلِپ
آموزگار می تواند با ارائه مواد درسی مناسب، یادگیری را ساده کند
At tutor can streamline learning by providing us with the right course materials
ما دیگر وقت خود را بی هدف تلف نمی کنیم
We no Longer waste our time aimlessly
یک مربی می تواند ما رو وادار به فكر كردن كنه
A tutor can give us food for thought
ما معمولاً بدون معلم به جای اینکه مستقیم برویم، به بیراهه می رویم
We usually end up going astray rather than going straight without a teacher
اَستِرِي
تسلط به زبان یک پیش نیاز برای دانشجویان بین المللی است
Language proficiency is a prerequisite for international students
پِروفِشِنسي
پري رِكوزِت
تسلط به زبان یک پیش نیاز برای دانشجویان بین المللی است
Language proficiency is a prerequisite for international students
پِروفِشِنسي
پري رِكوزِت
یادگیری زبان انگلیسی برای کسانی که مایل به ارتقا عملکرد تحصیلی خود هستند یک ضرورت است
Learning English is necessity for who are willing to brush up on their academic performances
زبان انگلیسی یک وسیله ارتباطی جهانی است و تمامی منابع اطلاعاتی به زبان انگلیسی نوشته شده است
English language is a universal medium of communication and all the sources of information are written in English
تاثیر رسانه های اجتماعی بر زندگی ما را نمی توان نادیده گرفت
The impact of social media on our lives can’t be trifled with
ترايفل
مردم به سمت رسانه های اجتماعی جذب می شوند و تعداد آنها در حال افزایش است
People gravitate to social media and the number of them is on the rise
مردم توسط این پلتفرم ها آموزش خواهند دید و بیشتر آنها چیزی جز اطلاعات نادرست ارائه نمی دهند
People will be educated by these platforms and most of them offer nothing but either misinformation
ضرورت های زندگی مدرن فشار زیادی بر مردم وارد می کند
Necessities of modern life exert too much pressure on people
اگزِرت
مردم بسیار درگیر زندگی شخصی خود خواهند بود
People will be so preoccupied with their own personal lives 
پري آكوپايد
هر چند ممکن است تکان دهنده به نظر برسد، مردم در اينده کتاب های کمتری خواهند خواند
Shocking as it may sound in the future people will read fewer books
گذراندن یک شب در زندان تجربه وحشتناکی بود
Spending a night in jail was a terrifying experience.
ما نمیخواهیم در هيچ کاری عجله كنيم ما میخواهیم سر فرصت اين تصميم را بگيریم
We don’t want to rush into anything we want to take our time with this decision
مردی که ژاکت خاکستری پوشیده است تمام غروب به شما چشم دوخته است
The guy in the gray jacket has been eyeing you up all evening
آیا فکر می کنید می توانیم چند دقیقه برای خودمان وقت بگذاریم تا درباره مسائل صحبت کنیم؟
do you think we could have a couple minutes to ourselves to talk things over
این مکان یک رویا به حقيقت پيوسته است
This place is a dream come true
من همیشه قبل از هر تصمیم بزرگی دچار شك و ترديد می شود
I always get cold feet before any big decision
چشمت به جاده باشه
Keep your eyes on the road
آیا مرا برای شغل رهبری در نظر دارید
به خاطر داشته باشید که این کار اوست
Would you keep me in mind for the leadership job
Keep in mind it’s his job
پس از 70 سال این ساختمان به یک هتل مجلل تبدیل شد در حالی که تمام جنبه های اصالت(كيفيت) معماری خود را حفظ كرده بود
After 70 years the building was converted into a luxury hotel while keeping in mind every aspect of its architectural integrity
من همه چیز را زير نظر خواهم داشت
I’ll have everything right at my fingertips
من کاملاً مخالف این هستم که معلمان نظرات سیاسی خود را در کلاس بیان کنند
I’m totally against teachers expressing their political views in the class
معلمان عمدتا با جوانان تأثیرپذیر سروکار دارند که به راحتی می توان آنها را تغيير داد
Teachers are dealing with mostly impressionable young people who can easily be manipulated
چطور به رستوران برسم
How to get the restaurant
ايا شما ميدانيد نزديكترين راه اهن كجاست
Do you know where the nearest train station is
ايا جاي خالي داريد
Do you have a vacancy
آنچه والدین می گویند می تواند تاثير مهمي داشته باشه و به کودکان تلقین کند
What parents say can carry a lot of weight and indoctrinate children
اينداكتِ رِنيت
دانش آموزان به معلمان خود به عنوان منبع دانش نگاه می کنند
students look up to their teachers as a source of knowledge
برخی انتقادات بیشتر مخرب است تا سازنده
Some criticisms is more destructive rather than constructive
سیگار عامل اصلی بیماری های ریوی است
Smoking is the prime cause of lung disease
انها اعتقادات مذهبی خود را به کودکان تحمیل می کنند
they impose their religious beliefs on children
او سعی کرد با شکایت از من به رئیسم اقتدار من را تضعیف کند
She tried to undermine my authority by complaining about me to my boss
اگر در زمان بیماری غذا نخورید، کمبود مواد مغذی مانع از بهبودی شما خواهد شد
If you do not eat while you are sick, the lack of nutrients will impede your recovery.
ايمپيد
پشتکار به عنوان تنها معیار موفقیت در نظر گرفته می شود
Perseverance is deemed as the sole criterion of success
پِِرسِ وِرِنس
خستگی و ناتوانی ممکن است بر عملکرد تأثیر منفی بگذارد
fatigue and infirmity may negatively cut into the performance
فِتيگ
ايفِرميتي
چالشهای دنیای واقعی نیازمند رویکردهای عملگرایانه است
Challenges of real world require pragmatic approaches to be dealing with
پرَگمَديك
کسب مهارت های عملی ضروری یکی از بخش های موفقیت در هر شغلی است
acquiring essential practical skills is one of the parcels of success in every job
او به سردبیری ارشد ارتقا یافت
He was promoted to senior editor.
دادگاه صلاحیت ذهنی متهم را بررسی کرد و تصمیم گرفت که او به اندازه کافی عاقل است که بتواند محاکمه شود
The court vetted the defendant’s mental competence and decided that she was sane enough to stand trial.
وِت
كامپِ تِنس
سين
تِرايل
هر روز از زندگی ما با استرس مواجه می شویم
Every day of our lives we encounter stresses
ما نباید جلوی در ورودی پارک کنیم
We mustn’t park in front of the entrance
او نباید با دهان پر حرف بزند این بی ادبی است
She Mustn’t talked with her mouth full it’s rude
او مجبور نیست با اتوبوس برود او ماشین دارد
He doesn’t have to go by bus he’s got a car
آنها نمی توانند شما را اخراج کنند
they can’t sack you
شما نیازی به عجله ندارید، زمان زیادی وجود دارد
You don’t need to hurry there’s plenty of time
اگر این کلید را بچرخانید موتور روشن می شود
If you turn this key the engine starts
هر زمان که چراغ راهنمایی زرد است، باید توقف کنید
Whenever the traffic lights are amber you must stop
اَمبِر
وقتی دیر به خانه می آیی بی سر و صدا وارد شو
When you come home late come in quietly
من قرار نیست ناراحتی ام را روی تو خالي كنم، می دانم که تقصیر تو نیست
i’m not going to take out my frustration on you I know it’s not your fault
آنها دو هفته پیش ما ماندند
They stayed with us for a fortnight.
او اصرار داشت که در تمام مصاحبه ها حضور داشته باشد.
She insisted on being present at all the interviews.
اگر من جای شما بودم، پولی را برای خرید اینترنتی هدر نمی دادم
If I were in your shoes, I wouldn’t waste money on shopping online.
او انتظار دارد که من اینجا بمانم و من به سختی می توانم رد کنم
He expects me to stay on here and I can hardly refuse.
معلمان در انتقال دانششون خوب هستند
teachers are good at imparting their knowledge
او در نهایت مجبور شد اعتراف کند که اشتباه کرده است
He was finally obliged to concede that he was wrong
آبلايج
دارو باید رنج را کاهش دهد
The medication should ease the suffering
ايس
این یک کار خسته کننده است که به مقدار کافی تجربه نیاز دارد
This is a tedious task that requires a fair amount of experience.
تيدي اِس
من چیزی یاد گرفتم که ممکن است تا حدود زيادي به سود او كمك كنه
I’ve learned something that may redound greatly to his advantage.
ريدَوند
امیدواریم کاهش قیمت ها باعث افزایش فروش مسکن شود
We hope that lower prices will boost house sales.
شک دارم که هرگز ثروتمند شوم، اما رضایت شغلي دارم
doubt I’ll ever get rich, but I get job satisfaction.
زيادي تاريك بود كه بشه چیزی روی زمین تشخيص داد
It was too difficult to distinguish anything on the ground
لحن صدای شما آرامش بخش است شما باید یک راوی شوید
The tone of your voice is soothing you should become a narrator
سودينگ
نِريدِر
ترس از صحنه مانع از اجرای من در مقابل مردم شد
stage fright prevented me from performing in front of people
جو تقریباً دو زبانه هلندی و آلمانی است
joe is virtually bilingual dutch and German
بازديد از ديزني لند روياي بچگي او را براوره كرد
visiting Disneyland has fulfilled a boyhood dream
آیا می توانیم صلح كنيم
Can we call a truce
توروس
گرفتار شدن در جزئیات آسان است
It’s easy to get bogged down in details
اگر او شروع به انجام دادن سهم خود نکند، شغل خود را از دست خواهد داد
If he doesn’t start pulling his weight he will lose his job
کاش از قبل فکر می کردم و مقداری غذا بسته بندی می کردم تا با خود بیاوريم
I wish I had thoughts ahead and packed some food to bring with us
من لندن را مثل کف دستم می شناسم
I know london like the back of my hand
فکر نمیکنم در تنیس خوب باشم، اما آن را امتحان خواهم کرد
I don’t think I’ll be good at tennis but I’ll give it try
اگر بازی نکنید امادگيت رو از دست ميدي
If you don’t play you will get out of practice
بیا بریم به مامان خبر بد رو بدیم
Let’s go break the news to mom
قسم می خورم که در اين باره با كسي لام تا كام حرف نخواهم زد
I swear I won’t breathe a word of this to anyone
آنها سوار بر اسب های مصنوعی هستند
they’re riding artificial horses
گاهی اوقات کودکان هنگام کمپینگ داستان های ترسناک می گویند
Sometimes children tell scary stories when they are camping
او آهنگ غمگینی می خواند که دوستانش را به گریه انداخت
she’s singing a sad song that made her friends cry
در ابتدای مسابقه همه با هم می دوند
at the beginning of the race everyone runs together
این پرچم نشان دهنده ایران است
این علامت نشان دهنده برق است
this flag represents iran
this sign represents electricity
میدونی چقدر سریع میرفتی
Do you know how fast you were going
برای رانندگی با سرعت 35 مایل بیش از حد مجاز
For driving 35 miles over the speed limit
هر روز هفته شبانه روزي بازه
It’s open 24/7
اگر پدر و مادرم اشتباهی مرتکب شوند، باید به احترام آنها چشمانم را روی آن ببندم
if my parents make a mistake I must turn a blind eye to it in deference to them
دِفرِنس
بزرگان ما شایسته احترام هستند و نباید آنها را تحقیر کنیم
Our elders are worthy of respect and we shouldn’t humiliate them
هیچکس بي عيب نیست
No one is infallible
اين فَلِ بِِل
پوشیدن لباس فرم باعث ایجاد وحدت بین دانش آموزان می شود
Wearing uniforms creates unity among students
يونيدي
دانش آموزان باید متعهد به یادگیری و آموزش باشند
students should be committed to learning and education
رفتار درست والدين از خودنمایی و حسادت در میان کودکان جلوگیری می کند
The right behavior of parents stave off flaunting and envy among childre
اِستِ يو
فلانتينگ
اِنوي
عملکرد دانش آموزان در مقایسه با بقیه کلاس زمانی که آنها در حضور همتایان خود هستند سنجیده می شود
students performances are measured up vis a vis the rest of the class when they are in the presence of their counterparts
وي ا وي
پِرِزِنس
برخی از مواد درسی پیچیده هستند و مطالعه شخصی ممکن است منجر به سوء تفاهم(عدم درك درست) شود
Some course materials are sophisticated and self study may wind up misunderstanding
سافِزتيكيتد
وايند
با انجام چندین آزمون در طول ترم دانش آموزان می توانند این فرصت را پیدا کنند که نمرات بدی را که در آزمون های قبلی دریافت کرده اند جبران کنند
By having several tests during the term students can get a chance to make up for bad grades they received on previous tests
او یک گلدان گل را انداخت و ان روی میز ما افتاد و ما را با آب خیس کرد.
She knocked over a vase of flowers and smashed onto our table and soaked us with water
وَز
اِسمَش
سوكد
یک دختر بچه در کالسکه خوابیده است
a baby girl tucked up in the pram
نگاه كردن کسی كه مثل خوک(كثيف) غذا ميخوره اشتهای من رو كور ميكنه
Watching someone who eats like a pig spoils my appetite
تحصیل در خارج از کشور یک روند رو به رشد در کشور من است
Studying abroad is a growing trend in my country
هیچ بستر مساعدی برای شکوفایی علما در سرزمین خود وجود ندارد
there is no fertile ground for scholars to flourish in their own homeland 
فِردِل
اِسكالِر
فِلو رِش
مهاجرت موضوعی است که در این واقعیت نهفته است که مردم هیچ چشم انداز امیدوارکننده ای برای داشتن یک زندگی مناسب در کشور خود ندارند.
Immigration is an issue that lies in this fact that people have no promising prospects of living a decent life in their own countries
کمبود امکانات آموزشی باعث فرار مغزها می شود
lack of educational facilities beget brain drain
من به این اعتقاد دارم که صداقت بهترین سیاست است
I adhere to this believe that honesty is the best policy
اَدهي اِر
وقتی نتوانستم تکالیفم را انجام دهم ممکن است بهانه بیاورم
I may come up with excuses when I couldn’t accomplish my assignments
اِكام پِِ ليش
من خيلي درگير مراسم خاکسپاری بودم
I had been really busy attending the funeral ceremony
فيونِ رال
فضای رقابتی تری در کلاس های بزرگ بر خلاف کلاس های کوچک وجود دارد
there is a more competitive atmosphere in large classes as opposite to small ones
دولت ها در حال تولید واکسن ویروس هستند
governments are rolling out the virus vaccine
وقتی شوهرش درگذشت، همسایه ها دورشو گرفتن
when her husband passed away the neighbors railed around her
من از دوستانم کمک(مالي) کوچکی دریافت می کنم
I get by a little help from my friends
او به سرماخوردگی مبتلا شد، اما خوشبختانه توانست به سرعت با آن مبارزه کند
she came down with a cold but luckily she was able to fight it off quickly
تیم پسری دست و پا چلفتی بود که همیشه با وسایل خانه برخورد می کرد
Tim was a clumsy boy, always bumping into the furniture
كِلامزي
شوهرم در تهیه غذا كمك می کند
My husband lends a hand in preparation the dish
من دوباره برای ازدواج عجله ندارم
I’m not rushing into marriage again
آنها از دینامیت برای منفجر کردن کوه استفاده می کنند
they are using dynamites to blew the mountain up
او ماشین اسپرت پدرش را قرض گرفت تا دوست دخترش را تحت تاثیر قرار دهد
He borrowed his dad’s sports car to impress his girlfriend
دستور غذا را گم کردم و غذا را خراب كردم
I lost the recipe and messed up the food
ما باید برای جاده پر دست انداز پیش رو كمربندمان را ببنديم
we need to buckle down for the bumpy road ahead
باكِل
صبر کن یه دقیقه دیگه برمیگردم
Hang on I’ll be back in a minute
خیلی بی ادب بود بنابراين گوشی رو قطع کردم
He was very rude so I hang up the phone
ارتش در حال عقب نشینی از منطقه است
The army is backing off from the area
هر وقت تونستی بیا خونه من
Come over to my house when you could
من بمدت یه ماه از شهر دور خواهم شد
I’m going away from the city for a month
آیا فهمیدید که چگونه این ماموریت را پشت سر بگذارید؟
Did you figure out how to pass this Mission
چند لحظه صبر کن سعی میکنم پیداش کنم
Hold on a second I’ll try to find her
او ابميوه اش را روي سفره ريخت
He spilled his juice on the tablecloth
لطفاً از زیر لیوانی همراه نوشیدنی خود استفاده کنید تا روی میز لکه نندازه
Please use a coaster with your drink so it won’t stain the table
او تمایلی به صحبت در مورد آن نداشت
He was reluctant to talk about it.
ري لاكتِنت
من بلیط ها و هتل را رزرو کردم و همه چیز داره خوب پيش ميره
I booked tickets and the hotel everything is coming along
بعد از يكم احوال پرسي مصاحبه شروع شد
After some small talk the interview began 
او باید برنامه های خود را به تعلیق مي انداخت و روز شنبه به دفتر می رفت
he had to put his plans on hold and go into the office on Saturday
این دو پسر نقاط مشترکی داشتند هر دو عاشق فوتبال بودند
The two boys had some common ground they both loved football
با اين همه به هم ريختگي ديگه به اينجام رسيده همين الان اتاقتو مرتب كن
I’ve had it up to here with this mess clean your room now
من فکر می کنم او واقعاً مری را دوست دارد و نمی تواند چشم ازش بردارد
I think he really loves Mary he can’t take his eyes off her
چین جمعیت بسیار متنوعی دارد که برای من بسیار جذاب است
china has a very diverse population that is very intriguing to me
ارائه چیزی به مخاطب می تواند بسیار دلهره آور باشد
presenting something to an audience can be very daunting
دانينگ
ما انعطاف پذیری و پذیرش را با فعالیت های گروهی یاد می گیریم و یاد می گیریم که نظرات دیگران را بپذيريم
We learn flexibility and receptivity by teamwork activities and we learn to open to other people’s opinions
ريسِ پتيويتي
قبل از اينكه بعنوان يك بزرگسال در جامعه روي پاي خود بايستيد انعطاف لازمه
Resiliently acquire before you set foot
in a real society as adults
رِزيلي اِنتلي
این بچه موهای من را می کشد
this kid is yanking my hair
او از قدرت خود سوء استفاده می کند
He’s abusing his power
افسر
فکر می کنم می دانم چه کسی این مرد را با چاقو زد
Officer I think I know who stabbed this man
داور به او کارت قرمز داد
A referee gave him a red card
رِفِري
در میان همه شاگردان من سالی برجسته است
Among all my students Sally stands out
اين موضوع حتما به غرور يك مرد اسيب ميزنه
That’s got to hurt a guy’s ego
ايگو
جرات نداری بچه های من را وارد این ماجرا کنی
Don’t you dare bring my kids into this
دِر
مامان همیشه براي انجام کارهای اشتباه منو توبيخ می کند
Mom is always telling me off for doing things wrong
كنجكاوي زياد سر ادم رو به باد ميده
Curiosity killed the cat
كيرا آسيتي
او تصمیم گرفت سقط جنین کند
She decided to have an abortion
اِبورشِن
قرص اورژانسي
the morning after pill
جنین او 6 ماهه داره
Her foetus is 6-month-old
فيتِ س
یکی از دلایل اصلی برای ارائه سقط جنین قانونی این است که باید از سقط جنینهای ناامن «پشت کوچه» جلوگیری کرد.
One of the main arguments for the provision of legal abortion is that it is necessary to prevent unsafe ‘backstreet’ abortions
این یک تصمیم لحظه آخری بود
It was a bit of a last-minute decision
دوست من در كنفرانسي در انجا شركت كرده بود
My friend was attending a conference there
او مرا متقاعد كرد تا او را همراهي كنم
She convinced me to tag
along
بيا دونگي حساب كنيم
Let’s split it
من اب لوله كشي گرفتم
من اب گازدار گرفتم
I got tap water
I got sparkling water
نوبت منه كه انعام بدم
Is it my turn to leave the tip
من معمولاً چنین تصمیماتی خودبهخود نمیگیرم
i don’t usually make spontaneous decisions like that
اِسپانتيني اِس
من خیلی پاستا خوردم فکر ميکردم می ترکم
i ate too many pasta i thought that i was going to burst
بِرست
شهر پر از خیابان های سنگفرش شده است
the city is full of cobblestone streets
كابِل اِستون
او انبوهی از دانش بود
she was a wealth of knowledge
آیا برنامه ای برای سفر دارید؟
have you got any travel plans coming up
دوره بعد بحساب من
بحساب من
Next round is on me
My treat
بقيه پول را براي خودت نگه دار
Keep the change
ميشه در بردن چمدانهام كمكم كني
Can you help me with my bags
مخالفتي نداريد اگر پنجره را ببندم
Mind if I close the the window
اجاره ماشين روزي ٧٠ دلاره
It’s $70 a day to rent a car
ما می خواهیم یک ماشین اجاره کنیم
جمع و جور، لوکس یا سایز متوسط
We’d like to rent a Car
compact, luxury or midsize
می توانم قرارداد اجاره شما را ببینم
May I see your rental agreement
آن را با مخزن پر برگردان
Bring it back with a full tank
اگر اینقدر غذا نمی خوردید اسهال نمی گرفتید
If you didn’t eat so much you wouldn’t have diarrhea
دايِ ري ا
او بر اثر گرمازدگی درگذشت
He died of heatstroke
این جراحی تحت پوشش بیمه من نیست
This surgery is not covered by my insurance
ژاکتش را درآورد و به چوب لباسی آویزان کرد
She took off her jacket and hung it on a hanger
این تلفن عمومی ممکن است از کار افتاده باشد
this payphone might be out of order
نيشت تا بنا گوش بازه
you’re grinning from ear to ear
آیا می خواهید در هواپیما یک صندلی كنار پنجره يا صندلی راهرو؟ داشته باشید
would you like a window seat or aisle seat in the airplane
آيِل
سلام منو برسون
Say hello for me
خودت رو جمع و جور کن
Pull yourself together
خانه ای در ساحل اجاره می کنیم
We rent a house on the shore
قهوه مرا بیدار نگه می دارد
Coffee keeps me awake
من هرگز زیاد اهل غذا خوردن نبودم
I have never been much of an eater
اون سر راه شما نيست( تو مسيرت نيست)
It’s not out of your way
در این جاده محدودیت سرعت 70 کیلومتر بر ساعت است
There is a 70 km/h speed limit on this road
مستقر شدن چطوريه؟(خونه جديد)
How are you settling in
او در بین چهار کودک حادثه خیزترین بود.
She was the most accident-prone of the four children.
او بابت خسارات وارده به اموالش از دولت غرامت دریافت کرد.
She received compensation from the government for the damage caused to her property.
من تصادف کردم
I caused an accident
پدر و مادرش برای داشتن او برنامه ای نداشتند
ناخواسته بدنيا اومده
Her parents didn’t plan on having her
پدر و مادرش برای داشتن او برنامه ای نداشتند
ناخواسته بوده
Her parents didn’t plan on having her
من برای يه تصادف درخواست بیمه کردم
I Made an insurance claim for an accident
به طور تصادفی با یک دوست قدیمی برخورد کردم
I run into an old friend by accident
ما محدودیت سرعت را می شکنیم
We break the speed limit
قلبش خیلی تند می زند
His heart beats very fast
وقتی با ماشین تصادف کرد مست بود.
He was drunk when he crashed the car.
Use for car/train/plane/bus
پشت فرمان می نشینم
I get behind the wheel
دستش رو بوق گذاشته بود
he laid on his horn
دو نقطه، علامت تعجب، پرانتز
Colon, exclamation mark, brackets
کولن
اکس ل میشن
برکتس
دکی مخفف نوشتاری «دکتر» است
Dr’ is the written abbreviation of ‘Doctor
ابر وی ایشن
لطفاً هیچ جزئیاتی را صرف نظر از اینکه چقدر پیش پا افتاده به نظر می رسد حذف نکنید.
Please don’t omit any details, no matter how trivial they may seem.
لیدی از چنین سوال شخصی آزرده شد.
Liddy was offended by such a personal question.
تکنیک های بازاریابی که کاملاً برای آموزش نامناسب هستند
marketing techniques that are totally inappropriate to education
آموزش تخصصی برای مشاغل خاص
specialized training for specific jobs
کار من ممکن است گاهی اوقات بسیار خسته کننده باشد.
My job can be very frustrating sometimes.
من باید جغرافیای خود را مرور کنم.
I’ve got to revise my geography.
برای پدر و مادر ویرانگره که فرزند رو در حال بدبختی تماشا کنن
It is devastating for a parent to watch a child go through misery.
سایز کفشت چنده؟
What size are your shoes?
یک سوراخ در جورابم بود
There was a hole in my sock