1 Flashcards
Glance
نگاه کوتاه و مختصر
Effort /make an effort
تلاش و کوشش
monument/ ancient monument
مقبره
compound
مرکب، چند جزئی
Collocation
مجاور، هم نشین
Idiom
اصطلاح
strictly/ strictly forbidden
اکیدا
Pitch dark
Very dary
Bitterly cold
Very cold
Causes crime
Breeds crime
Big meal
substantial meal
Powerful engine
موتور قوی
Bitterly disappointed
بسیار ناامیدکننده
Lift/ give a lift
پیشرفت، ترفیع
Lead life
رهبری کردن، بر آن داشتن، سوق دادن
Divorce/CLC
Get divorce
desperately jealous of S.one
حسودی شدید
doubtless
بیتردید
کم کردن درد
Ease the pain
Make demand
بهش نیاز داره/بهش وابسته است
Give a call /ring
زنگ زدن
Study for a degree
برای مدرک خوندن
Sharp pain
درد وحشتناک
Run a bath
حمام کردن
Sharp bend/turn
پیچ تند
Sharp difference
اختلاف شدید
Sharp contrast /sharp distraction
تفاوت زیاد
Sharp drop/increase/rise
سقوط و صعود شدید
A wise choice
یک انتخاب عاقلانه
Enroll on a course
ثبت نام در یک دوره
meet the requirements
چیزایی که خواستن را برآورده کنه
University entry
وردی دانشگاه
Take a look at
نگاه کردن به
give lectures
سخنرانی کردن/ارائه
make good progress
پیشرفت خوبی داشتن
make a good impression
تاثیر خوبی گذاشتن
Extraordinary
شگفتانگیز
Master(v)
تسلط یافتن، ماهر شدن
precocious
زودرس، باهوش
Reputation
شهرت، اعتبار
achievement
پیروزی، موفقیت
Demand
تقاضا، مطالبه،نیاز
Gifted
با استعداد
Succession
توالی، ردیف
properly
درست، به شکل صحیخ
Key issue
مسئله کلیدی
Economy boom
رشد سریع اقتصادی
expand
توسعه پیدا کردن
Launch
شروع به کاری کردن، دست به کاری زدن، وارد کاری شدن
Pose
Cause
بوجود آوردن
مطرح کردن
A surge of anger
موجی از عصبانی
خیلی ناگهانی عصبانی شدن
Pride
غرور ومباهات
Pang
اضطراب سخت و ناگهانی/تیر کشیدن
Swell
باد غرور داشتن
Swelling with pride =looking extremely proud
Fill with horror
پر شدن از ترس
Burst into tears
Suddenly started tears
Tears = پارگی
Burst=انفجار
Steadily
یکنواخت و محکم
Pull
کشیدن، به طرف خود کشیدن
gently
با ملایمت و آرامی
whisperer
نجوا کردم
Softly
به آرامی و نرمی
Wispere softly= به آرامی نجوا کردن
Fully aware
Know well
Be Blissfully unaware
خوشبختانه غافل بود
brief chat
گپ کوتاه
register
ثبت کردن
لیست یا فهرست
dreadful
وحشتناک، بد
Pretty dreadful = بسیار وحشتناک
Pretty dull
بسیار کسل کننده
pretty awful
بسیار افتضاح
Exclusively
منحصرا، به انحصار
Bored stiff
Extremely bored
Stiff =سفت، شق
badly need
نیاز شدید
alight from the bus
Get off the bus
cyclist
دوچرخهسوار
dismount
Get oft
پیاده شدن
trespasser
متجاوز، متخاطی
prosecuted
تحت پیگرد قانون قرار گرفتن
Trespassers will be prosecuted
متجاوز تحت پیگرد قانونی قرار میگیرد
dispose of
Throw away
دور انداختن
Unwanted items
موارد ناخواسته
Receptacle
ظرف
Redundant
برکنار کردن
Make staff redundant
برکنار کردن کارمندان
To axe job
Make staff redundant
Axe= تبر زدن
Cuts prices drastically
کاهش شدید قیمت
drastically=
به شدت
Scissors
قیچی
Intensify
تشدید کردن
شدید کردن
Highly
بسیار زیاد
به شدت
Utterly
مطلقا
به طور کلی
Profitable
سودبخش
مفید
موثر
competitive
مسابقهای
رقابتی
controversial
مباحثهای
جدال آمیز
Highly controversial
Recommended
سفارش شده
probability
احتمال
extremely
به شدت
با افراط
Unlikely
غیرمحتمل
غیر جذاب
Appalled
وحشت زده شده
Utterly appled
Convinced
متقاعد شده
محکوم
Devestated
ویران کردن
خراب کردن
Miserable
بدبخت
تیرهروز
تیره بخت
Resent
منزجر شدن
خشمگین شدن
رنجیدن از
Criticise
انتقاد کردن
Regret
پشیمانی
پشیمان شدن
Weep
گریه کردم
Committed
متعهد
متعهدانه
Religious
مذهبی
Strangely
به شدت
قویا
Oppose
مخالفت کردن
Recommend
توصیه
Condemn
محکوم کردن
Object
اعتراض کردن
مخالفت کردن
capaigner
مبارز
کامنت دادم
Make comments
مشارکت کردن
Make contribution to s.th
آسیب زدن
Do damage