1-1 Flashcards
divine ( Adjective )
الهى
divine ( Verb )
دريافتن ، درك كردن ، استنباط كردن ، غيب گويى كردن
divine ( Noun )
كشيش
charcoal
زغال چوب
friction
سايش ، اصطكاك
peasant
كشاورز ، دهقان
briskly
به سرعت ، تند
cord
بند ، طناب ، ريسمان
ray ( Noun )
اشعه ، پرتو
ray ( Verb )
برق زدن ، درخشيدن
percussion
ضربت ، ساز ضربى
chipping
خرد كردن
flint
سنگ چخماق
striking
قابل توجه ، برجسته ، زننده
pyrite
سنگ اتش زنه ، سولفيد اهن
transmute
تبديل كردن ، تغيير دادن
tinder
فتيله فندك
combustibility
قابليت احتراق
inflammable
قابل اشتعال ، اتش گير
equivalent
معادل
instantaneous
فورى
splint ( Noun )
شكاف ، تراشه ، اهن نبشى ، برامدگى كوچك
splint ( Verb )
تراشه كردن
resembling
شبيه ، مانند
succumb
تسليم شدن
necrosis
فساد، بافت مردگی، مردگی
exploit ( Verb )
استخراج كردن ، بهره بردارى كردن ، به كاربردن
exploit ( Noun )
كار برجسته ، شاهكار ، رفتار
ignition
اتش گرفتن ، احتراق ، اشتعال
prevailing
غالب ، عمومى
Pioneer
پيشگام ، پيشرو
smouldering
ارام سوختن