لغات Flashcards

0
Q

يثقوا

A

اعتماد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
1
Q

يتعب

A

خسته

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

ماقت

A

زشت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

الرد عليه

A

مراجعه به او

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

صار

صرنا

A

شد

شديم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

لم يحن إليها

A

أي لا يشتاق إليها

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

زحزحهم عن النار

A

آزاد کن از جهنم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

طرح

A

دور انداخته می شود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

لم یعبأ بها

A

و آنها را به زحمت نمی اندازند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

كلل

A

پشه بند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

عن أبا الحسن الرضا (عليه السلام) يقول: كان رسول الله (صلى الله عليه وآله) يقول: إذا أمتي تواكلت الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر فليأذنوا بوقاع من الله تعالى.
تواكلت
وقاع

A

هرگاه مردم ، امر به معروف و نهی از منكر را به عهده همديگر بگذارند پس برای عذاب الهی منتظر و آماده باشند
واگذار كردن
نازل شدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

لا تغلوا

A

غلو تجاوز افراط

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

سواء السبيل

A

راه راست

سوي : يكسان وسط

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

يعتدون

A

عدو

تجاوز مي كردند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

بئس

A

چه بد است

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

سخط

A

خشم گرفت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

قسيس

A

كشيش

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

جحيم

A

اتش پر اشتعال

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

تحرير رقبة

A

ازاد كردن بنده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

حلفتم

A

حلف

سوگند خورديد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

يسلم له

A

تسليمش باشد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

يهدم القدوم البنيان

A

القدوم : تيشه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

رماح

A

جمع رُمح

نيزه ها

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

تنال

A

نٓيل

ميرسد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

عدل ذلك

A

معادل ان

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
Q

تُبدون

A

بَدو

اشكار

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
26
Q

تَسُؤ

A

بد ميشود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
27
Q

الألْخَن

A

عمومی م لَخُنَاء ، ج لُخْن [ لخن ]: گنده بغل ، آنكه بوى گند از زير بغلش برايد . الأَلْخَن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
28
Q

ما بال

A

او را چه مي شود

بول : انديشه

29
Q

تدعي له

A

أَدْعِيَاء [ دعو ]: پسر خوانده ، آنكه در اصل و نسب مشكوك باشد ، آنكه غير از پدر يا قوم خود را در نسب خود ادعا كند

30
Q

بربهم يعدلون

A

براي خدا همتا قرار ميدهند

31
Q

انتم تمترون

A

مٓري
شك مي كنيد
دو ل ميشويد

32
Q

يعلم سركم و جهركم

A

جهر

اشكار

33
Q

ارسلنا السماء مدرارا

A

از اسمان باران پيوسته فرستاديم

مدرار : ريزش شديد

34
Q

قرطاس

A

صحيفه

35
Q

سليم

A

مار گزيده

36
Q

وٓجع

A

بيماري

37
Q

عُرٓي الايمان

A

دستگيره های ايمان
الْعُرَى جمع عروة
عروة الوثقی : دستگیره مطمئن

38
Q

عاد

A

عيادت كرد

39
Q

يثني عليه العقوبة

A

دو بار عقوبت كنيد

40
Q

خلا التطهير

A

بجز تطهير

خلا : بجز

41
Q

سوط

سياط

A

تازيانه

42
Q

الفين

A

دو هزار سال

43
Q

فغشيها

A

پوشانيد

45
Q

الْمُلِحِّين‏

A

ریشه:لَحَحَ - دامَ و أَقبلَ عليه مواظباً .. مداومت، اصرار

46
Q

السنان

A

“ریشه:سنن - سَنُّ الحديد: ذوب شدن و تيز شدن آهن.
الْمِسَنّ: وسيله تيز كردن.
السِّنَان: نوك نيزه و تير، مخصوص چيزى است كه در سر نيزه با آن تركيب مى‏شود.

47
Q

شسع نعله

A

ریشه:شسع - شِسْعُ‏ النعل: قِبالُها الذي يُشَدّ إِلى زِمامِها بند کفش

48
Q

الرغبة

A

“ریشه:رَغُبَ - الرَّغْبةُ أَي كثُر السُّؤال‏

رغیب الجوف : فراخ بطن
وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً
رَغِبَ فيه و رَغِبَ إليه: علاقه و تمايل شديد را در آن اقتضاء ميكند

رَغِبَ عنه- دورى و بى ميلى نسبت به چيزى را مى‏رساند
فالأوّل الرَّغْبة فى الشى‏ء: الإرادةُ له‏ فراخی و گشایش در چیزی
کسی که زیاد دعا می کند”

49
Q

الرهبة

A

“ریشه:رهب - أن الرهبة طول الخوف و استمراره‏ : الرَّهْبَة و الرُّهْب‏: ترس و خوف با دور انديشى و احتياط و اضطراب‏
(وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ‏
- 40/ بقره) يعنى ترسيدند.”

50
Q

التَبَتُّل

A

ریشه:بتل - : بَتْل (انقطاع و بريدن)
(وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا
- 8/ مزمّل) يعنى در پرستش آنچنان از غير خداى بگسل كه عبادت و خلوص نيّت را يكسره مخصوص او گردانى و بر اين معنى خداى عزّ و جل اشاره مى‏كند

51
Q

ابتهال

A

ریشه:بهل - و ابْتَهَلَ في الدُّعاء: اجْتَهَدَ وجَدَّ.
الابْتِهَال فى الدّعاء- درخواستى است كه با بسط سخن و زارى و تضرّع همراه باشد
ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ‏
- 61/ آل عمران) (با تضرّع دعا مى‏كنيم و لعنت خداى را شامل دروغگويان گردانيم).
اصل- بَهْل- بى‏سرپرست بودن و بدون ناظر بودن چيزى است.”

52
Q

غیث

A

مطر
َ عِنْدَ نُزُولِ الْغَيْث‏
باران

53
Q

الزَّحْف

A

جماعة

اینقدر تعداد زیاد که راه رفتن به سختی انجام شود

54
Q

قَرف

يَقْتَرِفُونَ‏

A

“ریشه:قَرف - اقْتِرَاف: بطور استعاره در مورد كسب كردن و بدست آوردن چيزى خوب يابد بكار رفته.
در آيات سَيُجْزَوْنَ بِما كانُوا يَقْتَرِفُونَ‏
(120/ انعام) “

55
Q

ثَبَّط

A

ریشه:ثَبَّط - ثَبَّطَهُ‏ عن الأمْرِ تَثْبِيْطاً: شَغَلَه عنه‏ مانع شد و بازداشت، خداى تعالى گويد (فَثَبَّطَهُمْ‏- 46/ توبه) يعنى حبسشان كرد و بازشان داشت.

56
Q

تطوّعا

من صلاة ألفي ركعة تطوّعا

A

تَطَوَّعَ- تَطَوُّعاً [طوع‏]: فرمانبردارى كرد،- فى الجُندِيَّة: داوطلب سربازى شد
مستحبی

57
Q

دانق

دنق

A

الدَّانقُ : سدس الدينار و الدرهم.

58
Q

دنس -

دنّستم

A

لَمْ تُدَنِّسْكُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ”.
ِ الوسخ‏
چرك و آلوده شد

دَنَساً و دَنَاسَةً عِرْضُهُ أو ثوبُه أو خُلْقُهُ: آبرو يا جامه يا اخلاق او آلوده به بدى يا عيب و نقص شد.

ج أَدناس‏

59
Q

سُحت

A

مال نامشروع را سُحْت می گویند.

: السُّحْت: پوستى است كه از چيزى بر كنده شود.
فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ‏
- 61/ طه‏

رشوة: هم- سحت- ناميده شد

مال نامشروع را سُحْت می گویند.

مالى كه در ازاى فروختن مردار يا سگ يا شراب دريافت مى‌شود و نيز مزدى كه زن بدکار در ازاى زنا دادن مى‌گيرد يا رشوه‌اى كه قاضی در قبال حکم خود دريافت مى‌كند و يا ربايى كه ربا خوار مى‌گيرد

60
Q

وَاسَاهُ

A

واسَى‏- مُوَاسَاةً [وسي‏] الرجُلَ: او را دلدارى و تسلى داد و كمك كرد. لغتى است در (آسَاهُ مُوَاسَاةً) يعنى او را يارى كرد

61
Q

العَقّ‏

A

العَقّ‏- [عقّ‏]: فرزندى كه پدرش را خوار و از وى نافرمانى كند،

62
Q

السَّرِيرَةُ

A

و السَّرِيرَةُ: عمل السر من خير أو شر

63
Q

السِّرَاج‏

A

چراغ فیتیله ای
به هر چیز روشن کننده

وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجا

64
Q

اللِّص‏

A

اللِّصُّ بالكسر واحد اللُّصُوصُ و هو السارق‏

65
Q

صاح

صَيْحاً

A

صاحَ- صَيْحاً و صَيْحَةً و صِيَاحاً و صَيَحاناً [صيح‏]: فرياد زد،- بِهِ: او را صدا زد،

66
Q

دَع‏

A
67
Q

رُمْح‏

A

نیزه

68
Q

ِّ فَطَعَنَه‏

A

با نیزه مجروح کردن

69
Q

أَحْوَج‏

A

َ هو، أي، احتاج‏

70
Q

أَعْتَق‏ العبد

A

آن بنده را آزاد كرد

71
Q

الرَّنَّة

رنن

A

الصيحة الحزينة

ُ لَمْ يَرِنَّ إِبْلِيسُ مِثْلَ ثَلَاثِ رَنَّاتٍ قَط

72
Q

السّام

A

الموت

السَّامُ عَلَيْكُمْ