لغات واژه نامه Flashcards
اختلاف
رفت و امد
اجابت
پذیرفتن قبول کردن
ازار
لُنگ
استخلاص
رهایی جستن، رهایی دادن، رهاییدن
استنشاق
چیزی را بو کردن، بوییدن
اعراض
روی برگرداندن
اعورانه
یک چشم
الحاح
پافشاری کردن، اصرار کردن
امام
پیشوا، راهنما
امام زاده
بزرگ زاده، محتشم
امهال
مهلت دادن
انابت
توبه، بازگشت به سوی خدا
اوراد
ج ورد، دعاها
اهمال
فروگذاشتن، سستی در کاری
ایجاز
کوتاه گفتن، سخن کوتاه کردن، بیان مقصود در کوتاه ترین لفظ و عبارت ممکن
ایدر
اینجا، اکنون
ایما
اشاره کردن، اشاره، کنایه، رمز
بادافره
مجازات، کیفر
باره
اسب
باسق
بلند
بدیع
نو ، تازه، دانشی که در ان از صنعت های کلام و زیبایی های الفاظ نظم و نثر بحث شود
برگستوان
پوششی که جنگاوران قدیم به هنگام جنگ می پوشیدند، پوشش اسب و فیل هنگام جنگ
پاتابه
پایتابه، نواری که به ساق پا بپیچند
پرخاشخر
پرخاشجو، جنگجو
پیراستن
زینت دادن، مزین کردن، زینت کردن همراه با کاستن
تاک
درخت انگور
تتمّه
به جای مانده، باقی مانده از هرچیزی
تجلّی
نمودار شدن، هویدا شدن
تحیّر
سرگشته شدن، سرگردانی
تخمیر
سرشتن، مایه زدن
تذرو
قرقاول
تراژدی
نوعی نوشته یا نمایش نامه که موضوعی غم انگیز دارد
ترسا
نصرانی، مسیحی
تزار
پادشاه روسیه
تضرّع
زاری کردن، التماس کردن
تضریب
فتنه انگیزی، دو بهم زنی
تفاخر
به خود نازیدن، به یکدیگر فخر کردن
تفرّس
دریافت چیزی به علامت و نشان، دریافت به فراسن
تقریر کردن
بیان کردن، روشن ساختن
تقصیر
گناه، کوتاهی کردن، کوتاهی
تک
دو
تک
عمق، ژرفا
تلبیس
نیرنگ، پنهان کردن حقیقت
توزی
منسوب به توز، پارچه نازک کتانی
توقیع
امضا کردن نامه و فرمان
ثِقَت
اعتماد کردن
جال
دام
جُبّه
جامه گشاد که روی لباس های دیگر پوشند
جمّازه
شتر تیزرو
جنحه
گناه و بزه
جنیبت
یدک، جنیبت کش
جولاهه
بافنده، نساج، عنکبوت
جیْب
گریبان، یقه
چارق
کفش چرمی
چاووش درداد
بانگ زد، جار زد، ندا در داد
چنبر
محیط دایره، حلقه، قید، گرفتاری
حِبری رنگ
کبود رنگ
حِبر
مرکّب
حبّه
دانه
حقّه
قوطی، ظرف جواهر
حلیه
زیور و زینت
حمیّت
مردانگی و غیرت
خازن
خزانه دار، نگهبان خزانه، فرشته
خایب
نا امید و بی بهره
خَبط
بی راه رفتن، کژ رفتن
خطوات
گام ها قدم ها، ج خطوه
خِلعت
جامع دوخته که بزرگی به کسی بخشد
خلق گونه
کهنه ، ژنده، پوشیده
خلیده
زخمی، زخم شده
خیلتاش
گروه نوکران و چاکران
درّاعه
جبّه، بالاپوش، جامه بلندی که زاهدان پوشند
دریغ
مضایقه
دگنک
چماق، گرز بزرگ
دلّاک
موی تراش، سلمانی، کیسه کش
دَوال
چرم و پوست
یک دوال
یک لایه، یک پاره
دَها
زیرکی، هوشمندی
دیْر
صومعه، محل عبادت راهبان
راغ
صحرا، بیابان
راهب
عابد مسیحی، ترسای پارسا و گوشه نشین
راهوار
تندرو، فراخ گام، خوش راه
رای زدن
مشاوره، با کسی در کاری مشورت کردن
رای زن
مشاور
رباط
کاروان سرا
رب النوع
پروردگار نوع در نظر مشرکان
ربیع
بهار
رحیل
کوچ، کوچیدن