لغات واژه نامه Flashcards

0
Q

اختلاف

A

رفت و امد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
1
Q

اجابت

A

پذیرفتن قبول کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

ازار

A

لُنگ

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

استخلاص

A

رهایی جستن، رهایی دادن، رهاییدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

استنشاق

A

چیزی را بو کردن، بوییدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

اعراض

A

روی برگرداندن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

اعورانه

A

یک چشم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

الحاح

A

پافشاری کردن، اصرار کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

امام

A

پیشوا، راهنما

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

امام زاده

A

بزرگ زاده، محتشم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

امهال

A

مهلت دادن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

انابت

A

توبه، بازگشت به سوی خدا

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

اوراد

A

ج ورد، دعاها

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

اهمال

A

فروگذاشتن، سستی در کاری

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

ایجاز

A

کوتاه گفتن، سخن کوتاه کردن، بیان مقصود در کوتاه ترین لفظ و عبارت ممکن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

ایدر

A

اینجا، اکنون

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

ایما

A

اشاره کردن، اشاره، کنایه، رمز

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

بادافره

A

مجازات، کیفر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

باره

A

اسب

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

باسق

A

بلند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

بدیع

A

نو ، تازه، دانشی که در ان از صنعت های کلام و زیبایی های الفاظ نظم و نثر بحث شود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

برگستوان

A

پوششی که جنگاوران قدیم به هنگام جنگ می پوشیدند، پوشش اسب و فیل هنگام جنگ

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

پاتابه

A

پایتابه، نواری که به ساق پا بپیچند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

پرخاشخر

A

پرخاشجو، جنگجو

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
پیراستن
زینت دادن، مزین کردن، زینت کردن همراه با کاستن
25
تاک
درخت انگور
26
تتمّه
به جای مانده، باقی مانده از هرچیزی
27
تجلّی
نمودار شدن، هویدا شدن
28
تحیّر
سرگشته شدن، سرگردانی
29
تخمیر
سرشتن، مایه زدن
30
تذرو
قرقاول
31
تراژدی
نوعی نوشته یا نمایش نامه که موضوعی غم انگیز دارد
32
ترسا
نصرانی، مسیحی
33
تزار
پادشاه روسیه
34
تضرّع
زاری کردن، التماس کردن
35
تضریب
فتنه انگیزی، دو بهم زنی
36
تفاخر
به خود نازیدن، به یکدیگر فخر کردن
37
تفرّس
دریافت چیزی به علامت و نشان، دریافت به فراسن
38
تقریر کردن
بیان کردن، روشن ساختن
39
تقصیر
گناه، کوتاهی کردن، کوتاهی
40
تک
دو
41
تک
عمق، ژرفا
42
تلبیس
نیرنگ، پنهان کردن حقیقت
43
توزی
منسوب به توز، پارچه نازک کتانی
44
توقیع
امضا کردن نامه و فرمان
45
ثِقَت
اعتماد کردن
46
جال
دام
47
جُبّه
جامه گشاد که روی لباس های دیگر پوشند
48
جمّازه
شتر تیزرو
49
جنحه
گناه و بزه
50
جنیبت
یدک، جنیبت کش
51
جولاهه
بافنده، نساج، عنکبوت
52
جیْب
گریبان، یقه
53
چارق
کفش چرمی
54
چاووش درداد
بانگ زد، جار زد، ندا در داد
55
چنبر
محیط دایره، حلقه، قید، گرفتاری
56
حِبری رنگ
کبود رنگ
57
حِبر
مرکّب
58
حبّه
دانه
59
حقّه
قوطی، ظرف جواهر
60
حلیه
زیور و زینت
61
حمیّت
مردانگی و غیرت
62
خازن
خزانه دار، نگهبان خزانه، فرشته
63
خایب
نا امید و بی بهره
64
خَبط
بی راه رفتن، کژ رفتن
65
خطوات
گام ها قدم ها، ج خطوه
66
خِلعت
جامع دوخته که بزرگی به کسی بخشد
67
خلق گونه
کهنه ، ژنده، پوشیده
68
خلیده
زخمی، زخم شده
69
خیلتاش
گروه نوکران و چاکران
70
درّاعه
جبّه، بالاپوش، جامه بلندی که زاهدان پوشند
71
دریغ
مضایقه
72
دگنک
چماق، گرز بزرگ
73
دلّاک
موی تراش، سلمانی، کیسه کش
74
دَوال
چرم و پوست
75
یک دوال
یک لایه، یک پاره
76
دَها
زیرکی، هوشمندی
77
دیْر
صومعه، محل عبادت راهبان
78
راغ
صحرا، بیابان
79
راهب
عابد مسیحی، ترسای پارسا و گوشه نشین
80
راهوار
تندرو، فراخ گام، خوش راه
81
رای زدن
مشاوره، با کسی در کاری مشورت کردن
82
رای زن
مشاور
83
رباط
کاروان سرا
84
رب النوع
پروردگار نوع در نظر مشرکان
85
ربیع
بهار
86
رحیل
کوچ، کوچیدن
87
ردا
جامه ای که روی جامه دیگر پوشند
88
رَز
سم مهلک
89
رغم
به خاک الودن بینی، خلاف میل کسی عمل کردن، برخلاف میل، کراهت
90
رند
زیرک، حیله گر، لاابالی، ان که ظاهر حود را در ملامت دارد و باطنش سالم است
91
رواق
ایوانی که در طبقه دوم خانه سازند، سایه بان، پیشگاه خانه
92
روضه
باغ، گلزار
93
روضه رضوان
بهشت
94
زعارت
بدخویی، بدخلقی، تند مزاجی
95
زُنّار
کمربندی که زردشتیان یا مسیحیان به کمر بسته تا از مسلمانان شناخته شوند
96
ژاژ
بوته گیاهی به غیت بی مزه
97
ژاژ خاییدن
کنایه از کار بیهوده کردن
98
ژکیدن
اهسته سخن گفتن در زیر لب از روی خشم و غضب، غرولند کردن
99
ساج
درختی که چوب ان بسیار مرغوب است
100
سجایا
ج سجیه، خلق و خوی و عادت نیک
101
سدره
نام درختی در بالای اسمان هفتم که ان را سدرهه المنتهی گویند
102
سر
رئیس
103
سطوت
حشمت، مهابت، غلبه، وقار
104
سُفت
کتف، دوش
105
سُقُلمه
ضربه با گوشه مشت ارنج که برای هشدار دادن زده می شود
106
سِلک
رشته، نخ
107
شاهد
زیباروی، محبوب، معشوق
108
شرارت
بدی کردن، بدخواهی، فتنه انگیزی
109
شِراع
سایه بان، خیمه
110
شعشعه
پراکنده شدن روشنایی
111
شقیقه
گیجگاه
112
شمایل
صورت و چهره
113
شیشک
گوسفند یک ساله
114
صفوت
برگزیده و خالص از هرچیز
115
صیانت
نگهداری
116
ضَیعت
زمین زراعتی
117
طاسک
طاس کوچک، اویز طلا و نقره زینتی
118
طوع
فرمان بردن، اطاعت کردن
119
عاکف
کسانی که مدتی معین در مسجد مانند و عبادت کنند
120
عتاب
خشم گرفتن، غضب، ملامت
121
عصاره
ابی که از فشردن میوه یا چیز دیگر به دست اید
122
عقد
گردن بند
123
عَلَق
خون بسیار سرخ، خون غلیظ
124
علیل
بیمار، رنجور
125
عود
درختی که از سوزاندن چوب ان بوی خوش ابد
126
غازه
گلگونه، سرخاب
127
فایق
برگزیده، برتر
128
فتراک
تسمه و دوالی که از پس و پیش زین اسب اویزند، ترک بند
129
فتوّت
جوانمردی، مردانگی
130
فرّاش
فرش گستر، گسترنده ی فرش
131
فرض
واجب گردانیدن، تعیین کردن
132
فرقت
جدایی، دوری
133
فرقدان
دو ستاره راهنما در صورت فلکی دب اکبر
134
فر
شکوه
135
فرّهی
شکوه، شأن و شوکت و دارای فر بودن
136
فُشار
سخن بیهوده
137
قاش
قاچ، برجستگی جلو زین اسب که از چوب یا فلز سازند,کوهه زین، قبه پیش زین
138
قبضه
یک مشت از هر چیز
139
قدوم
امدن، قدم نهادن
140
قربت
نزدیکی
141
قلیه
نوعی خوراک که از گوشت
142
قیه
جیغ | قیه کشیدن: جیغ کشیدن هنگام جشن
143
کاینات
ج کاینه؛ موجودات جهان
144
کتان
نام کیاهی که از ساقه های الیاف ان در نساجی استفاده می کنند
145
کرامت
کرم، بخشش
146
کُرَند
اسبی که رنگ او میان زرد و بور باشد
147
کژخیم
کژرفتار، بدرفتار
148
کسوت
لباس
149
کَش
بغل، اغوش
150
کَش
خوش و خرم
151
کَهَر
رنگ سرخ مایل به تیرگی
152
گَبر
خفتان، لباس جنگی
153
گرازان
جلوه کنان و با ناز راه رفتن
154
گره گوری
کنایه از افراد بدبخت
155
گشن
انبوه، پر شاخ و برگ
156
لابه
اظهار نیاز، تضرع، التماس
157
لت
سیلی
158
لت زدن
سیلی زدن، خدشه به کسی وارد کردن
159
مال بند
قطعه چوبی دراز که در جلو درشکه و ارابه نصب کنند و اسب ها را به ان بندن
160
مالیده
در مورد دستار یعنی خوب و مرغوب در مورد موی سر یعنی مرتب شده | در عبارت نیک بمالید یعنی گوشمال داد
161
مباهات
فخر کردن، نازیدن
162
متصیّد
شکارگاه
163
متقارب
نزدیک شونده، همگرا
164
متمادی
مدت دارنده، طولانی، دراز
165
متواتر
پی در پی
166
مجلس گفتن
مجالس وعظ و پند که مشایخ برگزار میکردند
167
مجمر
انش دان
168
مُحاق
پوشیده شده، احاطه شده، حالت ماه
169
محاورات
ج محاوره، گفت و گو ها
170
محتشم
دارنده ی شکوه و حشمت
171
محمل
کجاوه که بر شتر بندند
172
مخنقه
گردن بند، قلادخ
173
مدّعی
ادعا کننده، خواهان
174
مراوده
دوستی، رفت وامد
175
مزید
افزونی، زیادی
176
مسالمت
اشتی کردن با یکدیگر، خوش رفتاری
177
مستغرق
غرق شده
178
مستلزم
لازم دارنده
179
مشحون
پرشده، انباشته، مملو
180
مضیف
جای ضیافت، مهمان خانه
181
مضیق
تنگنا، کار سخت و دشوار
182
مُطاع
اطاعت شده، کسی که دیگری فرمان او را می برد
183
مطاوعه
اطاعت، فرمان برداری
184
مطلق
رها شده، ازاد
185
معارضه
ستیزه کردن
186
مُغ
موبد زردشتی، زردشتی
187
مَغاک
جای فرو رفته و گود، گودال( مجازا یعنی گور)
188
مفرّح
شادی بخش و فرح انگیز
189
مفخر
ان چه بدان فخر کنند
190
مقیم
کسی که در جایی مسکن گرفته، اقامت کنند
191
مَلَنگ
مست، بی خود و بی هوش
192
مُمدّ
مدد کننده، یاری رساننده
193
مُنکَر
زشت
194
مواجب
ج موجب وظایف و اعمالی که انجامش واجب است
195
مواهب
بخشش ها، ج موهبت
196
موزه میکائیلی
نوعی کفش
197
موهبت
بخشش
198
مهد
گهواره
199
لحد
گور
200
مُهمل
کلام بی معنی و بیهوده
201
ناو
قایقی کوچک که از درخت میان تهی سازند
202
نَزِه
با صفا، خوش اب و هوا
203
نشتر
نیشتر، تیغ جراحی، چاقوی فلزی نوک تیز
204
نفقه
انفاق و بخشش، ان چه صرف هزینه زن و فرزند شود
205
نمط
روش، طریقه
206
نوش
شهد و شیرینی، | گوارا باد
207
نهفت
پناهکاه
208
واصف
وصف کننده، ستاینده
209
وقیعت
سرزنش ، بدگویی
210
هزار
بلبل، عندلیب
211
هزاهز
اشوب فتنه ای که مردم را به جنبش در اورد
212
هماورد
حریف، رقیب
213
همیان
کیسه پول
214
یال
گردن، موی گردن اسب و استر
215
كهر
رنك سرخ مايل به تيركي براي اسب
216
كرند
اسبي كه رنكش ميان زرد و بور باشد
217
ظل
سايه