سبک شناسی سینما Flashcards
1-1) The First Film Movements (Genres) from When Cinema Came Around
Brighton School (filmmaking): was a loosely associated group of pioneering filmmakers active in the Brighton and Hove area of England from 1896 to 1910. It was mostly a series of shorts and early projects made in the Brighton area.
The core membership of the group consists of filmmakers George Albert Smith, James Williamson and Esmé Collings as well as engineer Alfred Darling; other names associated with the group include Collings’ former business partner William Friese-Greene and the group’s London-based distributor Charles Urban.
While they were not the only early filmmakers working in Britain between the years 1895 and 1907, the group is considered to be the most prolific and influential. They are particularly known for their use of innovative techniques, including colour tinted films, trick photography, the first close-up in the film Grandma’s Reading Glass (1900) and zoom in the film The Big Swallow (1901), achieved by moving the camera closer to the subject
1-2) Film d’art (1908-1913)
was an influential film movement or genre that developed in France prior to World War I and began with the release of The Assassination of the Duke of Guise (1908), directed by Charles Le Bargy and André Calmettes of the Comédie Française for the Société Film d’Art, a company formed to adapt prestigious theatre plays starring famous performers to the screen. The movement was the most serious attempt to relate cinema to forms of high culture such as literature and theater, since up to that time cinema was seen as a simple popular entertainment characterized by spectacle. Despite its high intellectual aspirations, film d’art was characterized by its limited narrative execution, as the works were simply filmed theatrical productions.Despite its technical limitations and short-lived popularity, the movement was highly influential and instrumental in the rise of feature films and narrative cinema, as opposed to the cinéma d’attractions (English: “cinema of attractions”). The movement created a demand for more developed storylines and greater production values, and also made the practice of listing credits more widespread, as they advertised the presence of well-known stage actors. The influence of film d’art resulted in the birth of narrative cinema in other countries, as in the case of Argentina with the work of Mario Gallo.
1-3) Pure Film Movement (1910s and early 1920s)
as a trend in film criticism and filmmaking in 1910s and early 1920s Japan that advocated what were considered more modern and cinematic modes of filmmaking.
Critics in such magazines as Kinema Record and Kinema Junpo complained that existing Japanese cinema was overly theatrical. They said it presented scenes from kabuki and shinpa theater as is, with little cinematic manipulation and without a screenplay written with cinema in mind. Women were even played by onnagata. Filmmakers were charged with shooting films with long takes and leaving the storytelling to the benshi in the theater instead of using devices such as close-ups and analytical editing to visually narrate a scene. The novelist Jun’ichiro Tanizaki was an important supporter of the movement
جنبش سینمای ناب ژاپن (به انگلیسی: The Pure Film Movement) جنبشی در سینمای ژاپن بود که اواخر دهة ده در سینمای ژاپن آغاز شد و هدف اصلیاش مخالفت با رویة تئاتری در سینمای ژاپن بود. منتقدین سینمایی در نشریاتی مثل “ضبط سینمایی” و “سینمای ژاپن” انتقاداتی اساسی به سینمای اولیة ژاپن وارد ساختند. آنها اعتقاد داشتند که سینمای ژاپن در اصل مبتنی بر نمایشهای کابوکی و روایتگری بنشیها در سالنهای سینمایی است و این سینما چیزی واقعاً سینمایی در خود ندارد. آنها سینمای ژاپن را نمایشهای کابوکی فیلمشده میدانستند. اولین فیلم سینمای ناب ژاپن را نوریماسا کائریاما با نام تابش زندگی در سال ۱۹۱۸ ساخت. در این سینما از تمهیدات دراماتیک و سینمایی بیشتری استفاده شد.
1-4) Cinema Futurista
فوتوریسم ایتالیا (سینما) (به ایتالیایی: Cinema futurista) جنبشی در سینمای ایتالیا بود که از سال ۱۹۱۶ آغاز شد و تا سال ۱۹۱۹ ادامه یافت. این جنبش متأثر از فوتوریسم هنری ایتالیا بوده و جنبش فرمالیستی سینمای شوروی و فیلمسازانی چون لف کولشف، ژیگا ورتوف، سرگئی آیزنشتاین، وسولود پودفکین و الکساندر داوژنکو و همچنین اکسپرسیونیسم آلمان را تحت تأثیر خود قرار داد.
1-4) فیلمهای شاخص فوتوریسم ایتالیا
زندگی فوتوریستی (۱۹۱۶) ساختة آرنالدو جینا و لوسیو ونا
تائیس (۱۹۱۶) آنتون گوئیلو براگاگلیا
شاه، کلاهبردار، اسقف (۱۹۱۷) آیو ایلومیناتی
Classical Hollywood Cinema
Classical Hollywood cinema is a term used in film criticism to describe both a narrative and visual style of filmmaking that first developed in the 1910s to 1920s during the latter years of the silent film era.
The First Film Movements
1) DADAISM
2) SURREALISM
1) Dadaism
An art movement that began in Zurich, Switzerland during World War I (1915) – rejected authority; effectively laying the groundwork for surrealist cinema.
2) Some of the forefront faces of the surrealist film movement of the 1920s
Salvador Dalí
Germaine Dulac
Luis Buñuel
(Jean Epstein and Jean Renoir experimented with surrealist films during this era as well.)
1) Major Dadaist films
Return to Reason from Man Ray (1923)
The Seashell and the Clergyman from Germaine Dulac (1928)
An Andalusian Dog from Luis Buñuel and Salvador Dalí (1929)
(Dalí and Buñuel’s 1929 film Un Chien Andalou is undoubtedly one of the most influential surrealist/dadaist films.)
1) تعریف دادائيسم
جنبشي اعتراضي (سالهاي جنگ جهاني اول) بود که در زوريخ توسط چند نقاش و شاعر آغاز شد (1916)؛ دادائيسم جنبشي بود عليه همهي نهادها و ارزشهاي مرسوم که حتي خود هنر را نيز به ريشخند گرفت. آنها سبک تازهاي پديد نياوردند، ويران کردند و در اين ويراني و يورش به تمام معيارهاي هنر، برخي ابتکارات فني مثل «فتومونتاژ» و نيز تأکيد بر عنصر تصادف در جريان آفرينش اثر هنري را به هنر مدرن عرضه کردند.
1) خلاقيتهاي دادائیست ها در سينما
حضور اشيا به عنوان سوژهي اصلي در بيان تصويري، رهايي از روايت و داستانپردازي، توجه به ريتم و موسيقي و رابطهي آنها با تصاوير.
1) چند فيلم مشهور دادائيستي
آنتراکت (رنه کلر)
بازگشت به عقل (من ري)
بالهي مکانيک (فرنان لژه)
2) Surrealist Cinema
رویکردی مدرن در حوزه نظری، نقد و تولید فیلم است که ریشه آن به دهه ۱۹۲۰ در پاریس برمیگردد. مانند سینمای دادا، مشخصههای ویژه سینمای سورئالیستی، تلفیق، انکار روانشناسی دراماتیک و استفاده مکرر از تصاویر تکاندهنده است. نخستین فیلم سوررئالیستی صدف و مرد روحانی است که در سال ۱۹۲۷ بر اساس سناریویی از آنتونن آرتو، توسط ژرمن دولاک ساخته شدهاست. از دیگر فیلمهای شاخص این گونه میتوان از سگ اندلسی و عصر طلایی ساخته لوییس بونوئل و سالوادور دالی نام برد. بونوئل فیلمهای زیاد دیگری را با درجات مختلفی از اثر سورئالیستی تولید کرد.
2) مایکل ریچاردسون در کتاب خود سورئالیسم و سینما در سال ۲۰۰۶ چه می گوید؟
آثار سورئالیستی نه با سبک یا فرمشان، بلکه با توجه به نتایج عمل فراواقعگرایی در آنها، شناخته و تعریف میشوند. وی مینویسد: سورئالیستها در پی برآوردن و خلق برخی عوالم جادویی که فراواقعی شناخته میشوند، نیستند. علاقهٔ آنها اغلب و انحصاراً به نقاط اتصال و لولاهای عرصهها و حوزههای مختلف «وجود» است. سورئالیسم همیشه در مورد عزیمت است تا رسیدن. یعنی همیشه به دنبال راههای خروج از آنچه هست میگردد تا یافتن آنچه هست! ریچاردسون به جای ارائه دادن یک زیباییشناسی ثابت، سورئالیسم را چونان نقطهٔ متغیر جذبه و کششِ پیرامون آنچه که فعالیت پیوستهٔ سورئالیستها به دست میدهد، تعریف میکند
2) فیلمهای سورئالیستی
آنتراکت از رنه کلر
روح مولنروژ از رنه کلر
صدف و مرد روحانی نوشته شده توسط آنتونن آرتو و به کارگردانی ژرمن دولاک
سگ اندلسی از سالوادور دالی و لوئیس بونوئل
عصر طلایی از دالی و بونوئل
آثار فیلمساز و کارگردان تلویزیونی آمریکایی، دیوید لینچ مانند کلهپاککن، توئین پیکس، جاده مالهالند و اینلند امپایر، جز سینمای سورئالیستی طبقهبندی میشوند.
فیلمها به کارگردانی آلخاندرو خودوروفسکی
فیلمها به کارگردانی لوئیس بونوئل
فیلمهای تکس آوری
فیلمهای فرانک تاشلین
فیلمهای کوتاه دیو فلیشر
3) GERMAN EXPRESSIONISM
جنبشی در سینمای آلمان بود که در سالهای پس از جنگ جهانی اول، رشد و گسترش یافت. فیلمی که این جنبش را به راه انداخت مطب دکتر کالیگاری اثر کارگردان اتریشی رابرت وینه بود.
3) زیگفرید کراکائر نظریهپرداز سینمایی در کتاب از کالیگاری تا هیتلر: تاریخ روانشناسانهٔ سینمای آلمان چه می گوید؟
در تحلیل محتوای سینمای آلمان، گرایشهای اجتماعی و روانی حاکم بر آلمان در سالهای بین جنگ جهانی اول تا جنگ جهانی دوم (۱۹۱۸–۱۹۳۳) را بررسی میکند و بر پایه اقبال عمومی به فیلمهای پرفروش و تحلیل مضمونهای این فیلمها، اطلاعاتی از جامعه آلمانی قبل از هیتلر به دست میدهد و معتقد است میشد ظهور یک دیکتاتور را در آلمان پیشبینی کرد.
3) Expressionism
زمینه ی هنری
این مکتب در آلمان در ارتباط با هنر نقاشی ظاهر شده و سپس وارد مقولهٔ ادبیات و سینما گردیده است.تولد اکسپرسونیسم در نقاشی (حدود سال ۱۹۰۵) در آلمان رخ داد و هواداران آن میکوشیدند از بازنمایی واقع گرایانهٔ واقعیتهای خارجی خودداری کرده و به جای آن تصورات و ذهنیات شخصی خود را از جهان جلوه دهند. در نقاشی اکسپرسیونیسم با فعالیتهای دو گروه بالید. گروه پل در سال ۱۹۰۶ تشکیل شد و اعضایش را ارنست لودویگ کیرشنر و اریش هکل تشکیل داده بودند. بعدها در سال ۱۹۱۱ گروه سوارکار آبی تأسیس شد؛ فرانتز مارک و واسیلی کاندینسکی از حامیان این گروه بودند.
3) پایان جنبش اکسپرسیونیستی
اوج فیلمهای اکسپرسیونیستی سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۴ بود. در آخرین سال نهضت تنها دو فیلم تولید شد که هر دو از تولیدات اوفا بودند: فاوست ساخته فریدریش ویلهلم مورنائو و متروپولیس به کارگردانی فریتس لانگ. نمایش فیلم دوم در ژانویه ۱۹۲۷ نقطه پایان جنبش اکسپرسیونیسم در سینمای آلمان بود. دو عامل مهم که به سقوط اکسپرسیونیسم کمک کردند یکی بودجه عظیم فیلمهای اخیر بود و دیگری عزیمت فیلم سازان اکسپرسیونیست به هالیوود
3) مهمترین کارگردان های این جنبش
رابرت وینه
فریتس لانگ
فریدریش ویلهلم مورنائو
گئورگ ویلهلم پابست
3) Major German Expressionist films
The Cabinet of Dr. Caligari (1920) by Robert Wiene
Nosferatu (1922) by F. W. Murnau
Metropolis (1927) by Fritz Lang
M (1931 film) by Fritz Lang
3) M (1931)
ام اولین فیلم ناطق لانگ بود. این فیلم امروزه کاری کلاسیک محسوب میشود و لانگ خودش آن را بهترین فیلمش میدانست
it was also one of the first movies to incorporate a leitmotif as part of its soundtrack.
4) French Impressionism
جنبشی سینمایی است که در دهه ۱۹۲۰ در فرانسه شکل گرفت. این نسل از فیلمسازان کمتر به روایت سینمایی اهمیت میدادند و بیشتر به دنبال بازنمایی تصورات ذهنی و تخیلات و رویاهای کاراکترها در قالب فیلم هایشان بودند. در فیلمهای آنها شیفتگی به زیباییها و جلوههای بصری و علاقه به نقب زدن به دنیای درونی شخصیتها و کندوکاو روانشناختی مشهود است. فیلم سمفونی دهم آبل گانس نخستین فیلم مهم جنبش سینمای امپرسیونیسم محسوب میشود. در زمینهٔ فرم فیلم، امپرسیونیستها بر این باور بودند که سینما نباید از روایتهای تئاتری یا ادبی تقلید کند. آنها زیربنای سینما را نه داستانها، بلکه عواطف میدانستند و از این رو معتقد بودند که فرم سینمایی باید بر ریتم دیداری استوار باشد
4) ارتباط جنبش با صنعت سینمای فرانسه
از آنجا که در سالهای جنگ جهانی اول تولید فیلم در فرانسه افت کرده بود، پس از جنگ بخش اعظم فیلمهای روی پرده در فرانسه توسط هالیوود اشغال شده بود. در سالهای پس از جنگ دو شرکت فیلمسازی فرانسه یعنی پاته و گومون، برای مقابله با تولیدات هالیوودی به دنبال بدیلی برای سینمای آمریکا میگشتند و از این رو امپرسیونیستها و جنبش آوانگارد سینمایی در فرانسه فرصت مطلوبی برای جذب سرمایه پیدا کردند. بسیاری از کارگردانهایی که نقش محوری در جنبش امپرسیونیستی بازی کردند (آبل گانس، مارسل لربیه، ژرمن دولاک و ژان اپستاین) نخستین فیلمهای خود را برای شرکتهای فیلمسازی بزرگ ساختند.
4) چه کسی سینما را به «سمفونی دیداری» تشبیه کردهاست؟
ژرمن دولاک
4) چه کسی از سینما به عنوان تنها هنر به واقع مدرن یاد کردهاست؟
لویی دلوک
4) چه کسی در کتاب هنر سینماتوگرافی اعلام کرد «زمانهٔ تصویر از راه رسیده است.» از دید گانس سینما به انسانها نوعی آگاهی زیبایی شناسی دیداری جدید عطا میکند: تماشاگران «با چشمهاشان خواهند شنید.»؟
آبل گانس
4)چه کسی تلاش داشت تصور خود را از این هنر جدید (سینما) در واژه عرفانی «فتوژنی» خلاصه کند؟
لویی دلوک
4) فتوژنی چیست؟
فتوژنی کیفیتی ویژه سینماست که به تنهایی جهان و بشریت را در حرکتی ساده دگرگون میکند. لویی دلوک در حوالی سال ۱۹۱۸ این اصطلاح را به کار برد. وی فتوژنی را کیفیتی میدانست که یک نمای سینمایی را از شی اصلی که از آن فیلم گرفته میشود متمایز میسازد. او معتقد بود که فرایند فیلمبرداری از واقعیت، ادراکات تازهای برای تماشاگر فراهم میکند که با دریافت او از واقعیت متفاوت است. دلوک فتوژنی را قاعدهٔ سینما و اپستاین آن را نابترین شکل سینما نامیده است: «با مفهوم فتوژنی ایدهٔ هنر سینما زاده شد. برای مفهوم تعریف ناپذیر فتوژنی چه تعریفی بهتر از این که نسبتش با سینما مانند نسبت رنگ است به نقاشی و حجم است به مجسمهسازی، فتوژنی جز منحصربهفرد این هنر است
4) چه کسی اپستاین آن را نابترین شکل سینما نامیده است؟
اپستاین
4) این تعریف «جنبهای از اشیاء، موجودات یا افراد که شخصیت اخلاقی شان با بازتولید فیلمی ارتقا مییابد.» از چه کسی ست؟
اپستاین
4) این جمله «هر چیزی که در این جهان هستی دارد، بر پرده سینما هستی دیگری را میشناسد.» از کدام فیلمساز امپرسیونیستی می باشد؟
دمیتری کیرسانف
4) مولفههای سبکی
در فیلمهای امپرسیونیستی عموماً تکنیک برای انتقال ذهنیت و عواطف شخصیتها به کار برده میشد. این شامل تصویرهای روانی مانند خاطرات، تخیلات، رویاها، توهمات، نماهای دیدگاه اپتیکی (POV) و دریافت رویدادها از سوی شخصیتها بدون استفاده از نماهای دیدگاه است. هرچند در همهٔ کشورهای دیگر هم فیلمها از تمهیداتی مانند سوپرایمپوز برای نشان دادن افکار و احساسات آدمی بهره میجستند، اما امپرسیونیستها در این جهت بسیار جلوتر رفتند
میزانسن
چون امپرسیونیستها بیشتر به اثرات کار دوربین و تدوین بر موضوعی که از آن فیلمبرداری میکردند علاقه داشتند، بخش کوچکی از تمایزات این مکتب به حوزه میزانسن مربوط میشود و از این لحاظ در نقطه مقابل جنبشی که همزمان با آنها در آلمان شکل گرفته بود یعنی اکسپرسیونیستها جای میگیرند
صحنه
امپرسیونیستها با به کارگیری دکورهای مدرنیستی و فیلمبرداری در محلهای واقعی سعی داشتند صحنهها و مکانهای چشمگیری برای فیلم هایشان برگزینند. از آن جا که امکانات و وسعت استودیوهای فرانسوی با همتایان آمریکایی و آلمانی شان قابل مقایسه نبود، فیلمسازان فرانسوی بیش از فیلمسازان دیگر کشورها به سراغ محلهای واقعی برای فیلمبردری میرفتند. از این رو بناهای تاریخی فرانسه در بسیاری از فیلمهای صامت فرانسوی دیده میشوند. بدین سان فیلمسازان فرانسوی دهه ۱۹۲۰ با فیلمبرداری در طبیعت و روستاهای فرانسوی، نقصان یاد شده را به مزیت کارشان تبدیل کردند
بازیگری
چون امپرسیونیستها معتقد بودند که فیلمها برای پرهیز از کیفیت تئاتری باید از بازیهای ناتورالیستی بهره بگیرند، بازیگری در بیشتر فیلمهای امپرسیونیستی با خویشتنداری چشمگیری همراه است
نورپردازی
امپرسیونیستها علاقهمند بودند اشیا را چنان نورپردازی کنند که فتوژنی آنها حتی الامکان افزایش یابد
تدوین
در مکتب امپرسیونیست فرانسه روایت اغلب نسبت به تدوین ریتمیک محض اولویت دوم را داشت
4) پایان امپرسیونیسم فرانسه
از سه جنبش فیلمسازی اروپایی در دهه ۱۹۲۰ همزمان شکل گرفتند، یعنی امپرسیونیسم فرانسه، اکسپرسیونیسم آلمان و مونتاژ شوروی، امپرسیونیسم فرانسه از همه دیرتر پایید؛ ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۹
علائق فیلمسازان امپرسیونیست از یکدیگر فاصله گرفت و گروهی از فیلمسازان این جنبش به فیلمسازی در سبکهای دیگری علاقهمند شدند و عامل دیگری که در جنبش امپرسیونیسم انشقاق ایجاد میکرد، ظهور فیلمهای تجربی از قبیل فیلمهای سورئالیستی، دادائیستی و انتزاعی (که تماماً به همراه فیلمهای امپرسیونیستی تحت عنوان «سینمای ناب» شناخته میشد) بود که در برنامههای سینمای هنری و سینه کلوبها در کنار فیلمهای امپرسیونیستی نمایش داده میشدند. طبیعی بود که این گونه پراکندگی سبکی سرانجام هرگونه یگانگی را در میان آثار امپرسیونیستها از بین برد و به حیات این نهضت پایان داد.
4) مهمترین کارگردان های این جنبش
آبل گانس
مارسل لربیه
لوئی دلوک
ژان اپستاین
ژان رنوار
ژاک کاتلینن
ایوان موسژوکین
الکساندر ولکوف
4) مهمترین فیلم های این جنبش
فیلم آینه سه بر به کارگردانی ژان اپستاین (۱۹۲۷)
فیلم ناپلئون به کارگردانی آبل گانس (۱۹۲۷)
دختر آب ساخته ژان رنوار
(۱۹۲۵)
5) SOVIET MONTAGE THEORY
جنبش مونتاژ شوروی جنبشی سینمایی است که در دهه ۱۹۲۰ شکل گرفت و تنها جنبش سینمایی دوران سینمای صامت بود که چند سالی هم در سینمای ناطق دوام آورد. نظریه پردازان این جنبش که خود فیلمسازان توانایی هم بودند، نظریه مونتاژ شوروی را مطرح کردند. لف کولشوف، وسولد پودوفکین، سرگئی آیزنشتاین، ژیگا ورتوف و الکساندر داوژنکو از مهمترین نظریه پردازان و فیلم سازان این جنبش بودند. اعتصاب به کارگردانی آیزنشتاین اولین فیلم مهم جنبش مونتاژ شوروی و رزمناو پوتمکین ساخته همین فیلمساز مشهورترین فیلم جنبش است. همانطور که از نام این جنبش پیداست، وجه ممیزه اصلی فیلمهای این جنبش در حوزهٔ تدوین است.
6) Kammerspiel / کامِرشْپیل
جنبشی در سینمای صامت آلمان بود که توسط فیلمسازانی چون فریدریش ویلهلم مورنائو و گئورگ ویلهلم پابست آغاز شد. خصوصیات اصلی این سینما شامل توجه به روانشناسی شخصیت، فقدان طراحی صحنه پیچیده و توصیف طبقهٔ کارگر آلمان بودند. اولین فیلم کامراشپیل در آلمان پلکان عقبی (۱۹۲۱) ساختهٔ لئوپولد یسنر بود. این جنبش به شدت تحت تأثر تئاتر مجلسی ماکس راینهارت بود
6) شخصیتهای برجسته جنبش کامِرشْپیل
لوپو پیک
فریدریش ویلهلم مورنائو
کارل مایر
گئورگ ویلهلم پابست
6) فیلمهای شاخص
متلاشی (۱۹۲۱) ساختهٔ لوپو پیک
پلکان عقبی (۱۹۲۱) ساختهٔ لئوپولد یسنر
تحقیرشدهترین مرد (۱۹۲۴) فریدریش ویلهلم مورنائو